معرفى مبتلایان به آلودگى هاى اخلاقى :
الف : میگساران
قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ):
ایاک ان تزوج شارب الخمر، فان زوجته فکاءنما قدت الى الزنا ولا تصدقه اذا حدثک ولا تقبل شهادته ، ولا تاءمنه على شى ء من مالک فان ائتمنته فلیس لک على الله ضمان ، ولا تؤ اکله ولا تصاحبه ولاتضحک فى وجهه ، ولا تصافحه ، ولا تعانقه ، وان مرض فلا تعده ، وان مات فلا تشیع جنازته .(1)
امام رضا (علیه السلام ) فرمود:
از تزویج دختر خود به شارب الخمر اجتناب کن ، زیرا اگر چنین کنى ، مثل این است که براى زنا واسطه شده اى و هرگاه سخن گوید، او را تصدیق نکن و شهادت و گواهى او را قبول ننما و او را به هر چیزى از مال خود امین قرار نده و اگر امین گردانى از طرف خدا بر تو ضمانتى نیست و با او هم غذا و هم صحبت نباش و به روى او لبخند نزن و با او مصافحه و روبوسى و معانقه نکن و اگر مریض شد، به عیادتش نرو و اگر مرد، جنازه او از تشییع نکن .
ما بعث الله نبیا الا بتحریم الخمر.(2)
خداوند هیچ پیغبرى را مبعوث نکرد، مگر اینکه به او دستور داد که شراب را حرام شده و ممنوع اعلام کند. قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ): ان الله تعالى حرم الخمر لما فیها من الفساد، وبطلان العقول فى الحقایق وذهاب الحیاء من الوجه ... وهو یورث مع ذلک الداء الدفین .(3)
امام رضا (علیه السلام ) فرمود: خداوند شراب را حرام کرده ، زیرا منشاء فساد اجتماعى است ، عقل را از درک حقایق باز مى دارد، حیا را از روى شرابخوار مى برد و در مواجهه با مردم شرم نمى کند. به علاوه باعث بیمارى نهانى در اعضاى داخلى بدن مى شود.
یکى از جراید طبى آمریکا ضمن بیان وراثت صفات زشت ، خصوصا زیانهاى اعتیاد به شرابخوارى ، تاریخ یک خانواده را چنین نقل مى کند:
در سال 1827 زنى که در آلودگى و انحراف شهرت کامل داشت ، در گذشت . در ظرف چند سال شماره فرزندان و نوادگان او به 800 نفر رسید که 700 نفر آنها در فواصل مختلف ، به علت ارتکاب جرم و اعمال خلاف به دادگاهها جلب شده و به کیفر رسیدند. از این 700 نفر، 47 نفر به مرگ محکوم گردیدند. از همین خانواده فاسد 127 روسپى به وجود آمد که خود فروشى مى کردند. 342 نفر، افراد تنبل و آواره بار آمدند که دقیقه اى از افراط در شرابخوارى کوتاهى نداشتند.
البته زیانهاى اعمال ننگین این افراد تنها متوجه مردم نبود، بلکه مبلغى نیز دولت را متضرر کردند، زیرا دولت در جریان بازداشت و محاکمات افراد این خانواده جمعا (900000) لیره صرف نموده بود.(4)
ب : گرفتاران به آفت جهل
از شرایط اساسى توفیق در امر انتخاب همدم ، توجه داشتن به عقل اوست . همدم نادان ، مایه ناراحتى و ملالت خاطر است و ممکن است در مواقعى زیان و ضررهاى جبران ناپذیرى هم به بار آورد. اگر کسى به دام همسر نادانى بیفتد، باید یک عمر به عذاب و شکنجه روحى دچار شود. لذا زندگیش تباه خواهد شد، زیرا مدارا کردن با نادان هم چندان کار آسانى نیست ، بلکه از سخت ترین مراتب رنج است .
قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ): ((صدیق الجاهل فى تعب )).(5)
امام رضا (علیه السلام ) فرموده است : ((کسى که در زندگى همنشین نادان دارد، همواره در زحمت و نادانى است )). البته نادانى و کوته فکرى مراتب و درجاتى دارد و هر قدر آدمى نادانتر باشد، خطر زندگى با او بیشتر است . نشانه هاى جاهل در روایات (6)
جاهل کسى است که :
1- با نداشتن علم و دانش مدعى دانابودن خویش است .
2- با هر کس همنشینى کند، به او ستم نماید.
3- نسبت به زیر دست گردن فرازى نماید.
4- بدون تفکر و تدبر سخن مى گوید.
5- اگر سخن گوید، در گفتار ادب و نزاکت را رعایت نمى کند.
6- اگر ساکت ماند، در حال غفلت است .
7- هرگاه فتنه اى به او روى آورد، به سوى آن مى رود و خود را به هلاکت مى افکند.
8- اگر فضیلتى ببیند، از آن روى بگرداند و در انجام آن سستى نشان مى دهد.
9- از گناهان گذشته اش نترسد و در آینده از ارتکاب معاصى دست برندارد.
10- در انجام کارهاى خیر سستى و اهمال ورزد و به هرچه از دستش رود (در مورد اغتنام از فرصتهاى نیک ) بى اعتنا باشد.
11- فریب هواى نفس و آرزویش را مى خورد.
12- عمرش در طلب مال کوشد.
13- بنده شهوت است .
14- پیوسته بر آرزوهایش اعتماد کند و به کم کارى روى آورد.
15- هر چیزى را در غیر جاى خود گذارد (هر کارى را در غیر موقعش به جاى آورد).
16- همیشه در حال افراط (تندروى ) و یا تفریط (کندروى ) است .
17- بدون سعى و عمل ، خواستار درجات عالیه است .
18- از شناختن خویش عاجز است .
19- هرگاه خشمگین شود، سرو صدا کرده ، به قیل و قال پردازد.
20- فریفته گفتار چاپلوس (که زشت را براى او زیبا و نصحیت را براى او ناخوشایند دارد) مى شود.
21- بدون تعجب و شگفتى مى خندد.
22- علمش با کردارش منافات دارد.
23- آنچه خود به جا مى آورد، بر مردم زشت مى شمارد.
24- زبان او کلید مرگش است .
25- نعمت در دست او، مانند بستانى زباله دان است .
26- با آنکه ناپایدارى و بى وفایى دنیا را مى بیند، باز به آن دل مى بندد و تکیه مى کند.
27- با یک سنگ دوبار مى لغزند و از یک سوراخ دوبار گزیده مى شود.
28- از آنچه دانا به آن انس دارد، گریزان است .
29- همچون صخره اى است که آبش جارى نشود. درختى است که چوبش سبز نمى گردد.
30- زمینى است که گیاهش بیرون نمى آید.
31- هر چه نعمت و دارایى به او روى آورد، زشتى و ناسپاسى او بیشتر مى شود.
32- تقصیر و کوتاهى خود را نمى شناسد و از افراد خیرخواه هم پند نمى پذیرد.
33- به هر چیزى که محال است ، تمایل دارد.
34- از هر که از او عذر خواهى کند، چشم پوشى نکند.
35- پا را از گلیم و حد و مرز خود بیشتر دراز مى کند.
36- در احسان و نیکى کردن به دیگران بخل مى کند.
37- پیوسته در امورى که براى وى سودمند نیست ، به جستجو و کاوش مى پردازد.
38- بدون حساب دوستان خود را عوض مى کند.
39- بدون اظهار دلیل و اعلام حجت با دیگران قطع رابطه مى کند.
40- دوست را از دشمن باز نمى شناسد.
41- با هر کس (بدون آزمایش او) اظهار دوستى و اعتماد مى نماید.
42- در موارد بیجا بخشش مى کند.
43- در نگهدارى اسرار خویش ناتوان است .
44- وجود او براى یک انسان عاقل ، به منزله یک بیمارى مزاحم و رنج آور است .
45- دوست خود را فریب مى دهد، میل او را به کارهاى ناپسند تحریک مى کند و سرانجام آلوده اش مى سازد.
10 - جمال و زیبایى
حدثنا دارم بن قبیصة قال : ((حدثنا على بن موسى الرضا عن ابیه عن ابائه عن على بن ابیطالب (علیه السلام ) قال : قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) اطلبوا الخیر عند حسان الوجوه ، فان فعالهم احرى ان تکون حسنا.(7)
((دارم بن قبیصه )) از حضرت رضا (علیه السلام ) از پدرانش از حضرت على (علیه السلام ) روایت کرده که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: از زیبارویان همواره طلب خیر کنید، زیرا زیبایى صورت نشانه آن است که افعال آنها هم نیکو باشد. پر طاووس در اوراق مصاحف دیدم
گفتم این منزلت از قدر تو مى بینم بیش
گفت : خاموش که هر کس که جمالى دارد
هر کجا پاى نهد، دست نیارندش پیش عن ابى الحسن الرضا (علیه السلام ): ((من سعادة الرجل ان یکشف الثوب عن امراءة بیضاء.(8)
امام رضا (علیه السلام ) فرمود: از (نشانه هاى ) خوشبختى مرد (شوهر) این است که همسرى سفید رخ داشته باشد و در مقام خلوت ، لباس را از تن همسر سفید روى ، (مطلوب ) در آورد.
تردیدى نیست در فرمایش امام هشتم (علیه السلام )، جمال و زیبایى به عنوان یک امتیاز، نه یک اصل زیربنایى (در امر ازدواج ) شناخته شده است ، و هر که در مرحله گزینش همسر، معیار انتخابش در محدوده همین عامل خلاصه گردد و صرفا به عنوان ملاک اصلى به آن بنگرد و ارزشهایى اصیل همچون کفویت ، اصالت خانوادگى ، ایمان ، اخلاق همسر منتخب را از یاد ببرد یا آنها را در درجه دوم اهمیت قرار دهد (به عنوان فرع به اینگونه امور بنگرد) دیر یا زود پشیمان مى شود و همین زیبایى گرفتاریهاى فراوانى را براى او به بار خواهد آورد. خوشبختانه پیشوایان گرامى دین مقدس اسلام ، خطر چنین موضوعى را به پیروان خود اعلام داشته و همواره به آنان توصیه نموده اند (در مساءله انتخاب همسر) با مشاهده صورت زیبا و اندام موزون و حرکات دلنشین کسى مسحور و دلباخته او نشوند، بلکه متوجه جهات ایمانى و اخلاقى او باشند تا پیوندشان مستمر و بادوام بماند.(9)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، جلد 79، ص 142 و میزان الحکمة ، جلد 4. ص 281.
2- بحارالانوار، جلد 76، ص 135.
3- مستدرک الوسائل ، جلد 3، ص 137.
4- مجله کانون سردفتران ، سال 15، شماره 4 - 3.
5- بحارالانوار، جلد 78، ص 352
6-منابع : بحارالانوار، جلد 1، ص 129، تحف العقول ، غررالحکم .
7- مسند الامام الرضا (علیه السلام )، جلد 1، ص 287.
8- وسائل الشیعه ، جلد 14، ص 36، حدیث 1 - فروع کافى ، جلد 5، ص 335.
9- الف : قام رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) خطیبا فقال : ایها الناس ، ایاکم و خضراء الدمن ، قیل یا رسول الله ! وما خضراء الدمن ؟ قال : المراءة الحسناء فى منبت السوء. (کافى ، جلد 5، ص 332)
روزى رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) برپا خاست و به مردم فرمود: بپرهیزید از گیاه سبزو خرمى که در سرگین (کنار منجلاب ) پرورش یافت است . سؤ ال شد: اى رسول خدا، مقصود از این سخن چیست ؟ فرمود: مرا زن زیبایى است که در خانواده بد و محیط فاسد پرورش یافته است .
ب : من تزوج امراءة لجمالها جعل الله جمالها وبالا علیه . (وسائل الشیعه ، جلد 14، ص 32)
هر کس زنى را صرفا به جهت زیبایى او انتخاب کند، همان زیبایى زن و بال و گرفتارى براى مرد خواهد شد.
ج : من تزوج امراءة لا یتزوجها الا لجمالها لم یرفیها ما یحب ، ومن تزوجها لمالها لا یتزوجها الا له وکله الله الیه ، فعلیکم بذات الدین . (وسائل الشیعه ، جلد 14، ص 31)
هر کس زنى را صرفا براى جمالش انتخاب کند، از او بهره اى نبیند و کسى که زنى را براى مالش برگزیند، خداوند وى را به آن ثروت واگذار کند. پس بر شما لازم است در انتخاب همسر متوجه جهات دینى او باشید.
اذا خطب الیک رجل رضیت دینه وخلقه فزوجه ، ولا یمنعک فقره وفاقته ، قال الله تعالى ((وان یتفرقا یغن الله کلا من سعته )) وقال : ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله .(1)
امام رضا (علیه السلام ) فرمود: هرگاه خواستگارى آمد که دین و اخلاقش را مى پسندى ، اجابت کن و از تنگدستى او نهراس ، خداوند متعال فرموده : ((اگر (زن و شوهر) از هم جدا شوند، خدا هر کدام را از کرم خود بى نیاز مى کند))(2) و نیز فرموده : ((اگر (مردان مجرد ازدواج کنند) و فقیر باشند، خدا) از فضل خود بى نیازشان کند)).(3)
خداوند کریم و عالم به احوال بندگان است (منظور از ذکر این دو آیه این است که روزى زن و مرد با خداست ).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، جلد 103، ص 372.
2- سوره نساء / آیه 130.
3- سوره نور / آیه 32.
در آیین اسلام هر مرد مسلمانى کفو و همشاءن مسلمان دیگرى است و هر زن مسلمان که در عقد مرد مسلمانى درآید، با همشاءن خود پیمان زناشویى بسته است .
در فقه شیعى ، اختلاف و عدم هماهنگى و تناسب در حسب و نسب و شهرت و مزایا و موقعیتهاى اجتماعى مانع پیوند سعادتمندانه نیست . چنان که از امام صادق (علیه السلام ) منقول است که امام زین العابدین (علیه السلام ) با کنیز امام مجتبى (علیه السلام ) ازدواج کرد. این خبر به گوش ((عبدالملک مروان )) رسید، بلافاصله نامه اعتراض آمیزى به آن حضرت نوشت که شنیدم شما با کنیزى ازدواج کردید، آن حضرت در پاسخ وى نوشت : خداوند با قبول اسلام تمام پستى هاى آنان را زایل نموده و به آنان کرامت بخشید. دیگر ملامت و سرزنش ناشى از پستى زمان جاهلیت را ندارد چنان که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) نیز وسیله ازدواج غلامان مسلمان را فراهم آورد و کنیزان را به همسرى خود انتخاب مى نمود.(1)
عن ابى جوید مولى الرضا (علیه السلام ): قال صعد رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) المنبر، فخطب الناس ثم اعلمهم ما امرهم الله عزوجل به فقالوا: ممن یار رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ):
فقال : من الاکفاء فقالوا: و من الاکفاء؟ فقال : المومنون بعضهم اکفاء بعض ، ثم لم ینزل حتى زوج ضباعة بنت زبیربن عبدالمطلب المقدادبن الاسود ثم قال : ایها الناس انى زوجت ابنة عمى المقداد لیتضع النکاح .(2)
((ابو جوید)) غلام حضرت رضا (علیه السلام ) گوید:
رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) بر فراز منبر رفتند و براى مردم خطبه خواندند و اوامر خداوند را به آنان رسانیدند. مردم از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) پرسیدند: دختران خود را به چه افرادى تزویج کنیم ؟
فرمود: به کسانى که با آنها ((کفو)) هستند و سپس فرمود: مومنان با یکدیگر کفو هستند. سپس در حالى که بالاى منبر بود، ((ضباغة )) دختر عموى خود را به ((مقداد)) تزویج فرمود.
انواع کفویت :
1 - کفو شرعى : (ایمان ، پاکدامنى ، امکانات اقتصادى )(3)
2 - کفو عرفى : (اخلاق ، فکر، سن ، موقعیت خانوادگى ، اجتماعى ، شغلى ، لهجه ...)
اگر در هنگام ازدواج علاوه بر کفو شرعى ، کفو عرفى نیز در نظر گرفته شود، هدف از ازدواج که همان سکونت و آرامش خاطر در طول زندگى است ، سریعتر تامین خواهد شد، زیرا تا یک نوع مشابهت اخلاقى و محاکات روحى و کشش و جذبه روانى بر محیط زناشویى سایه نیفکند، غالبا پیوند زندگى چندان با صفا نخواهد بود. پس چه بهتر که مردان مسلمان شریف و اصیل که داراى ملکات عالى انسانى و سجایاى اخلاقى و دانش و بینش وسیع و گسترده هستند، با زنانى پیمان زناشویى ببندند که از نظر روحیات و ارزشهاى اخلاقى بسان یا مشابه آنان باشند، عین این مطلب درباره زنان پاکدامن و پرهیزکار که از فضایل اخلاقى و روحیات پاک و اندیشه و بینش بلند برخوردار نیز صادق است .
روى این بیان حقیقت خطاب الهى به پیامبر گرامى براى ما روشن مى گردد:
لو لم اخلق علیا، لما کان لفاطمة ابنتک کفو على وجه الارض .(4)
اگر حضرت على (علیه السلام ) را نمى آفریدم ، هرگز براى دختر تو فاطمه در روى زمین همشاءنى نبود.
بطور مسلم مقصود از این ((کفو)) همشاءن مقامى و روحى است . اگر حضرت على (علیه السلام ) از ایمان استوار و تقوا و پرهیزکارى و عصمت و امامت برخوردار بود، فاطمه نیز بسان او پارسا و پرهیزکار و معصوم و هم مقام او بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- وسائل الشیعه ، باب 77.
2- مسندالامام الرضا (علیه السلام )، جلد 2، ص 265، عیون الاخبار الرضا، جلد 1، ص 289
3- امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید: الکفوان یکون عفیفا و عنده یسار. (وسائل الشیعه ، جلد 14. ص 51) کفو در این است که (همسرت ) عفیف و پاکدامن باشد و از امکانات اقتصادى نیز برخوردار باشد.
4-بحارالانوار، جلد 43، ص 92.
مشورت از ماده ((شور)) به معناى برداشتن ، بیرون آوردن عسل از کندوى زنبور عسل مى باشد، و نیز به معناى ریاضت دادن ، آزمودن ، فربه و نیکو شدن (اسب یا شتر) به کار رفته است . مشورت به معناى به دست آوردن نظر و راى است از راه مراجعه برخى به برخى دیگر.(1)
گویا شخص با مشورت و ارتباط نظر، عسلهاى شیرین اندیشه ها را از کندوى اذهان و درون عقلها بیرون آورده ، در جهت شفابخشى و سعادت خود و دیگران از آن استفاده مى کند.
اصولا هیچ پشتیبان و تکیه گاهى همچون مشورت نیست . زیرا مشورت عین هدایت است . معمولا افرادى که کارهاى خود را با مشورت انجام مى دهند، کمتر گرفتار لغزش مى شوند زیرا (بهره جستن از) عقلها و تجارب و دیدگاههاى دیگران ، آنها را پخته و کم عیب مى گرداند و از لغزش هاى فاحش مصون مى دارد. به عکس کسانى که گرفتار استبداد راى هستند و خود را از راهنمایى دیگران بى نیاز مى دانند، هرچند از نظر فکرى نیرومند باشند، غالبا گرفتار لغزش و اشتباه خواهند شد. الامام الرضا (علیه السلام ) لما ذکر عنده ابوه - کان عقله لا توازى به العقول وربما شاور الاسود من سودانه ، فقیل له : تشاور مثل هذا؟ فقال : ان الله تبارک وتعالى ربما فتح على لسانه .(2)
حسن بن جهم گوید: جمعى در خدمت امام رضا (علیه السلام ) بودیم . ایشان یادى از پدر بزرگوارش نمود و فرمود با اینکه عقل او بر تمام مردم مزیت داشت و هیچ عقل با او برابرى نمى کرد، با این وصف در بسیارى از اوقات با یکى از غلامان سیاه پوست خود مشورت مى کرد.
به آن حضرت گفته شد: آیا با چنین کسى مشورت مى کنى ؟!
در پاسخ فرمود: چه بسا خداى تبارک و تعالى مشکل را به زبان چنین شخصى برطرف کند. بسیارى اوقات درباره مزرعه یا باغ آن حضرت را راهنمایى مى کردند و آن حضرت به آن عمل مى نمود.
عن على بن موسى الرضا (علیه السلام ): عن ابیه عن ابائه عن رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ):
قال : ما من قوم کانت لهم مشورة فحضر معهم من اسمه محمد و(او حامد او محمود او) احمد فادخلوه فى مشورتهم الا خیرلهم .(3)
امام رضا (علیه السلام ) فرمود: رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرموده است :
هر گروهى که امورات خود را با مشورت اصلاح کنند و بین آن گروه نام ((محمد))، ((حامد)) و ((محمود))، ((احمد)) باشد، در صورتى که گروه مشورت کننده به احترام این نام راى و نظر آنها را در تصمیم گیرى خود وارد نماید، سرانجام کارشان به خیر و موفقیت منتهى خواهد شد.
عن معمربن خلاد، قال : هلک مولى لابى الحسن الرضا (علیه السلام ) یقال له سعد، فقال : ((اشر على برجل له فضل وامانة )) فقلت : انا اشیر علیک ؟! فقال : شبه المغضب : ان رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) کان یستشیر اصحابه ثم یعزم على ما یرید.(4)
((معمربن خلاد)) گوید: یکى از غلامان امام رضا (علیه السلام ) به نام ((سهر)) وفات یافت . امام (علیه السلام ) به معمر فرمود: شخص بافضیلت و امانتدارى را به من معرفى کن .
((معمر)) گوید: در پاسخ گفتم : من کسى را به شما معرفى کنم ؟!
حضرت با حالت شبیه شخصى غضبناک فرمود: پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) با یارانش مشورت مى کرد و بعد درباره آنچه که مى خواست ، تصمیم مى گرفت .
با چه کسى مشورت کنیم ؟
عن ابى الحسن الرضا (علیه السلام ) عن ابائه عن على (علیهم السلام ) قال : قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) یا على لا تشاورن جبانا فانه یضیق علیک المخرج ولا تشاورن بخیلا فانه یقصر بک عن غایتک ولاتشاورن حریصا فانه یزین لک شرها (شرهما) واعلم ان الجبن والبخل والحرص غریزة یجمعها سوء الظن .(5)
((امام هشتم (علیه السلام ) از پدارنش و ایشان از حضرت على (علیه السلام ) روایت کرده اند: که رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) خطاب به حضرت على (علیه السلام ) فرمود: با فرد ترسو مشورت نکن ، زیرا راه گشایش و آسانى امور را برایت تنگ مى کند و بدین وسیله تو را از انجام کارهاى مهم باز مى دارد، با فرد بخیل مشورت نکن ، زیرا تو را از هدفت (که کمک به دیگران است ) باز مى دارد. با فرد حریص مشورت نکن ، زیرا او براى جمع آورى ثروت یا کسب مقام ، ستمگرى را در نظرت جلوه مى دهد. بدان که ترس و بخل و حرص نهادهایى هستند که ریشه آنها بدبینى به خداوند است .
ثمرات مشورت
1 - بهتر شناختن منافع و مصالح و راه تامین آنها و در نتیجه سرعت در حل مشکلات .
2 - رشد اندیشه و قدرت تدبیر. 3 - پى بردن به نقص و نارسایى فکر شخصى (تواضع در فکر) و مصونیت از غرور و استبداد.
4 - شناسایى افراد شایسته و خوش فکر و با ابتکار از غیرش .
5 - شخصیت دادن به افراد و به دنبال آن رشد شخصیت اجتماعى .
6 - ایجاد هماهنگى و وحدت در مقام اندیشه و عمل و جلوگیرى از اختلافات نظرى و عملى .
7 - مقبولیت بیشتر راءیى که مورد مشورت قرار گرفته و از کانال شور گذشته و جلوگیرى از بدگمانى نسبت به تحمیل راءى و استبداد مسئولین .
8 - زنده نمودن حس همکارى و همیارى ، چرا که افراد مورد مشورت احساس مى کنند که در تعیین خط مشى زندگى اجتماعى سهیم هستند و مى بایست در تشخیص راه بهتر و اجراى تصمیمات ، کوشا باشند.
9 - مصونیت بیشتر از خطا و معذور بودن در صورت انجامیدن به خطا و همچنین مصون ماندن از حسد دیگران در صورت پیروز شدن در کار، آن طور که از برخى روایات نیز استفاده مى شود.(6)
قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ):
من طلب الامر من وجهه لم یزل ، فان زل لم تخذله الحیلة .(7)
امام رضا (علیه السلام ) فرمود:
هر کس کارى را از راه آن طلب کند، پایش نمى لغزد، اگر بلغزد چاره آن او را خوار نگرداند.
قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ): قال على (علیه السلام ):
التدبیر قبل العمل یومنک من الندم . (8)
امام رضا (علیه السلام ) فرمود: حضرت على (علیه السلام ) فرمود:
((قبل از اینکه کارى را شروع کنى ، در اطراف آن نیک تاءمل کن تا شما را از پشیمانى نگهدارى کند)).
در سر کارى که درآیى نخست
رخنه بیرون شدنش کن درست تا نکنى جاى قدم استوار
پاى منه در طلب هیچ کار ((نظامى ))
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- اقرب الموارد، قاموس ، مفردات راغب ، لغتنامه دهخدا.
2- وسائل الشیعه ، جلد 2، ص 208 - محاسن برقى ، ص 602.
3- عیون اخبار الرضا، جلد 2، ص 29 - تفسیر قرطبى ، جلد 3، ص 1493 - بحارالانوار، جلد 75، ص 91 و 98 و 254.
4-محاسن برقى ، ص 601.
5-بحارالانوار، جلد 75، ص 99 - وسائل الشیعه ، جلد 8، ص 429 - من لایحضره الفقیه ، جلد 4، ص 409 - علل الشرایع ، جلد 2، ص 246 - خصال ، جلد 1، ص 102.
6-مسئله شورى ، ص 17.
7- بحارالانوار، جلد 78، ص 356.
8- مسند الامام الرضا، جلد 1، ص 293.
از دیدگاه امام هشتم (علیه السلام ) مبناى ازدواج موفق ، باید براساس رضایت و تمایل دختر و پسر استوار باشد تا زندگى مشترک دوام یابد. همچنین آن حضرت ، اعمال تام پدر در امر ازدواج دختر و یا هرگونه باج ستانى در این زمینه را غیر مشروع و ناروا معرفى فرموده است .
قال عن الوشاء عن الرضا (علیه السلام ): سمعته یقول : لو ان رجلا تزوج امراءة وجعل مهرها عشرین الفا وجعل لابیها عشرة الاف کان المهر جائزا والذى جعل لابیها فاسدا.(1)
((وشاء)) مى گوید: از حضرت رضا (علیه السلام ) شنیدم که فرمود: اگر مردى با زنى ازدواج کند. بیست هزار براى مهر زن و ده هزار براى پدرزن قرار دهد، مهریه صحیح و جایز است ولى آنرا که براى پدرزن قرار داده ، فاسد و غیرقانونى است .
لازم به توضیح است که توجه به اینکه دختران زودتر از پسران به سن بلوغ مى رسند و از نظر عاطفى نیرومندتر از پسران هستند، آیین مقدس اسلام ، اجازه پدر یا جد پدرى را در امر ازدواج دختران بکر، لازم و ضرورى مى داند، ولى این حق براى پدر تا زمانى محفوظ است که به مصلحت دختر عمل کند و زیانى به او نرساند، لذا هرگاه پدر غایب باشد، یا بخواهد اعمال حاکمیت بیجا نماید و مصلحت دختر خود را در نظر نگیرد، در این صورت حق اجازه از وى سلب مى شود و دختر مى تواند آزادانه و آگاهانه به ازدواج مورد دلخواه خویش اقدام نماید.
دخترى که به حد بلوغ رسیده و رشیده است یعنى مصلحت خود را تشخیص مى دهد، اگر بخواهد شوهر کند، باکره باشد، باید از پدر یا جد پدرى خود اجازه بگیرد و اجازه مادر و برادر لازم نیست .(2)
اگر پدر و جد پدرى غایب باشد، به طورى که نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتیاج به شوهر کردن داشته باشد یا دختر باکره نباشد، اجازه پدر و جد لازم نیست .(3)
ویشترط فى تزویج البکر اذن الولى وهو الاب والجد الاب على الاحوط وجوبا الا اذا منعها الولى عن التزویج بالکف ء شرعا وعرفا فانه تسقط ولایته حینئذ.(4)
در ازدواج بکر، بنا به احتیاط واجب اجازه پدر و جد پدرى لازم است مگر آنکه بخواهند دختر را از ازدواج با مردى که واجد شرایط همسرى شرعى و عرفى او است ، باز دارند در این صورت حق اجازه آنها ساقط مى شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- کافى ، جلد 5، ص 384.
2- توضیح المسائل (مرحوم امام خمینى رحمه الله علیه )، مساءله 2376.
3- توضیح المسائل ، (مرحوم امام خمینى رحمه الله علیه )، مساءله 2377.
4-منهاج الصالحین ، جلد 2، ص 266.
هدف تشکیل خانواده ، صرفا بقاى نسل نیست ، بکله به دست آوردن آرامش و آسایش واقعى است و آدمى بدون ازدواج ، به چنین امرى دست نخواهد یافت ، زیرا زن و مرد مکمل یکدیگر و سبب شکوفایى استعدادهاى خفته خود هستند. هر که به این سنت الهى پشت پا زند، وجودى خام و ناقص دارد. کمبودها و نواقصى که به خاطر ترک ازدواج براى آدمى پیش مى آید، قابل انکار نیست .
زن و مردى که با هم ازدواج مى کنند، باید قصدشان از ازدواج انجام سنت الهى و پاسخ دادن صحیح به خواسته هاى مشروع طبیعى خود باشد، نه معامله و پاره اى اغراض دیگر، این کارى است که در عین حظ نفسانى ، انجام سنت الهى است و عبادت شمرده مى شود. هر نوع فکر و خیال که در دماغ طرفین باشد، در تکوین شخصیت و روحیه آنها مؤ ثر و بالنتیجه در خوشبختى یا بدبختى آنها نقش دارد.
قرآن مى فرماید:
ومن ایاته ان خلق لکم انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها، وجعل بینکم مودة ورحمة .(1)
((از جمله آیات الهى این است که خداوند براى شما از جنس خودتان جفت و همسر آفریده تا به هیجانهاى طبیعى خود تسکین بخشید، به علاوه در نهادتان زمینه دوستى و علاقه را فراهم آورد تا پیوند مشترک شما تواءم با داد و ستد محبت باشد)).
در این آیه ، ازدواج عامل آرامش بخش براى التهابهاى پرشور و هیجانهاى طبیعى و نیز وسیله موثرى براى تلاشها و جنب و جوشهاى سازنده معرفى شده است .
مرحوم ((علامه طباطبایى )) در توضیح جمله ((لتسکنوا الیها))(2) فرموده است :
((هر یک از زن و مرد، به گونه اى داراى دستگاه تناسلى هستند که کار هر کدام با پیوستن به دیگرى ، کامل مى گردد و از آمیزش این دو به هم ، تکثیر نسل و بقاى نوع تحقق مى یابد. از این رو هر یک از زن و مرد، به تنهایى موجود ناقصى هستند که به دیگرى نیاز داشته و از ترکیب هر دو با هم ، وجود کاملى پیدا مى شود که شایستگى زاد و ولد دارد، نیز به خاطر همین کمبود و نیاز است که هر کدام از زن و مرد، با جوش و خروشى خاص ، به تحرک آمده و به جستجوى دیگرى بر مى خیزد تا هنگامى که او را در آغوش کشد و آرام گیرد، زیرا هر موجود ناقصى ، جویاى کمال و هر نیازمندى در تکاپوى چیزى است که خلاء و کمبودش را پر کند و این است تمایلى جنسى و همسر خواهى که در نهاد همه زنان و مردان ، به ودیعت نهفته شده است )).(3) ((زناشویى در ردیف نظمهایى قرار دارد که آفریدگار جهان اساس آن را بنا نهاده است . هیچ امرى در زندگى نمى تواند به اندازه ازدواج ، بهروزى یا تیره بختى به بار بیاورد و در جهان براى هیچ چیز دیگرى به اندازه ازدواج لازم نیست که انسان روح و قلب خود را آماده سازد)).(4)
((کسى که امور جنسى را کثیف و آلوده تلقى مى کند، او را نیروى کافى براى فهم ارزش مسائل نیست . ما هنوز بدان مرحله از دانش و علم نرسیده ایم که کمال جنسى خودبخود بتواند، دوش به دوش علم پیشرفت کند، اما دانش ما بدان پایه رسیده که بگوییم هرکجا ارتباط جنسى کامل نیست ، امکان کمال اخلاقى و کمال صفات انسانى هم موجود نمى باشد)).(5) ((جان ، بى . گایزل )) گوید:
((مرد یا زنى از تشکیل خانواده بگریزد، از گرما و شادیهاى آشیانه محروم و پیوسته با غم تنهایى انیس خواهد بود)).(6) ((تجربه هاى خیلى قطعى نشان داده است که افراد پاک مجرد که براى اینکه بیشتر به اصلاح نفس خودشان برسند، به این عنوان و به این بهانه ازدواج نکرده اند و یک عمر مجاهده نفس کرده اند، اولا اغلبشان در آخر عمر پشیمان شده اند و به دیگران گفته اند ما این کار را کردیم ، شما نکنید، و ثانیا با این که واقعا ((ملا)) بودند، در فقه و اصول مجتهد بودند، حکیم و فیلسوف بودند، عارف بودند، تا آخر عمر و مثلا در هشتاد سالگى باز یک روحیه بچگى و جوانى و یک خامى در اینها وجود داشته است . مثلا یک حالت سبکى خاصى که گاهى یک جوان دارد، مى بینى همان حالت در این آدم هشتاد ساله است ، و این نشان مى دهد یک پختگى هست که این پختگى جز در پرتوى ازدواج و تشکیل خانواده نمى شود، در مدرسه پیدا نمى شود، در جهاد با نفس پیدا نمى شود، با نماز شب پیدا نمى شود، با ارادت به نیکان هم پیدا نمى شود. این را فقط از همین جا باید به دست آورد و لهذا هیچوقت نمى شود که یک کشیش ، یک کاردینال به صورت یک انسان کامل دربیاید، اگر واقعا در کاردینالى خودش صادق باشد)).(7)
الامام الرضا (علیه السلام ): ان امراءة ساءلت ابا جعفر (علیه السلام ) فقالت : اصلحک الله انى متبتلة فقال لها: وما التبتل عندک ؟ قالت : لا ارید التزویج ابدا قال : ولم ؟ قال : التمس فى ذلک الفضل ، فقال : انصر فى ! فلو کان فى ذلک فضل لکانت فاطمة (علیه السلام ) احق به منک ، انه لیس احد یسبقها الى الفضل .(8)
حضرت امام رضا (علیه السلام ) فرمود: ((زنى در مقام سؤ ال به امام باقر (علیه السلام ) عرض کرد: من ((متبتله )) (یعنى وارسته و رها شده از کامجویى هاى دنیا مى باشم ) حضرت فرمود: مقصود از ((تبتل )) چیست ؟ پاسخ داد: تصمیم دارم هرگز ازدواج نکنم . امام فرمود: براى چه ؟ گفت : براى رسیدن به مقام عالى فضیلت و کمال . حضرت فرمود: از این تصمیم منصرف شو. اگر ترک ازدواج ، ارزش معنوى در بر مى داشت ، حضرت زهرا (علیها السلام ) به درک این فضیلت از تو شایسته تر بود، چنین نیست که احدى در تحصیل ارزشها معنوى بر وى پیشى بگیرد.
اسلام از نظر ریشه میل ، حق فرد را در احساس شهوات به رسمیت مى شناسد. بنابراین در آغاز کار، به واپس زدن و سرکوبى پناهنده نمى شود، بلکه وسیله اسلام براى محدود کردن انگیزه شهوى ، یک عمل روانى دیگرى است که گاهى در پاره اى از مصادیق ، با عمل واپس زدن مشترک است ولى از نظر واقعیت و روش کار و هدف ، با سرکوبى و واپس زدن فاصله بسیارى دارد. اسلام همیشه از قدرت ((بازدارى )) و ((کنترل )) براى محدود کردن امواج شهوت استفاده مى کند تا آن را در حدى متوقف کند که از ایجاد ضرر براى فرد در زندگى فردى ، در عین حال از تولید زیان در زندگى اجتماعى او جلوگیرى کند.
فرق اساسى و بزرگ ((واپس زدن )) و ((بازدارى و کنترل )) این است که ((واپس زدن )) یک فعالیت ناگاه و مضر و خطرناک است ولى ((بازدارى )) یک عمل آگاهانه است که محل آن ضمیر آشکار آدمى است و یا لااقل همیشه تحت تصرف قدرت ضمیر آشکار است .
((بازدارى )) هرگز متوجه ریشه اصلى میل و شهوت نمى شود و مانند ((واپس زدگى )) آنرا قبل از آنکه وارد ضمیر آشکار شود، از تجلى احساسات در میدان ضمیر آشکار جلوگیرى نمى کند.
((واپس زدن )) میل فعالیت حیاتى را از مجراى طبیعى آن باز مى دارد و نیروى اضافى را که براى تحقق بخشیدن هدفهاى اصیل زندگى مطلوب است ، ضایع و فاسد مى کند، در صورتى که اسلام براى تحقق بخشیدن این هدفها مى کوشد و بر این کار اصرار مى ورزد.
عمل ((بازدارى و کنترل )) وقتى شروع مى شود که میل شهوى از تاریکى هاى وجدان پنهان ، وارد میدان روشن وجدان آشکار مى شود. بنابراین وظیفه و هدف اساسى این عمل ، این است که مجارى آنرا تنظیم و پاک کند و بر مقدارى که باید آزاد شود و لحظاتى که مناسب براى خلاصى از آن است ، نظارت کند و آنرا طورى تنظیم نماید که میان تمایلات گوناگون فرد، به عنوان یک شخصیت مستقل و به عنوان یک عضو جامعه ، توازن و هماهنگى ایجاد شود و از زیاده رویهاى مضر جلوگیرى شود و آزادى او را تا سرحد آزار به دیگران پیش نبرد تا در نتیجه مصالح عمومى که نتیجه آن به خود مى رسد، محفوظ بماند. این ((بازدارى )) آگاهانه منظم و مسلط، نگهبان بیدارى است که روح را به محاسبه مى کشاند و او را متوجه راه صلاح و یا به تعبیر قرآن ، متوجه راه حق و ((صراط مستقیم )) مى گرداند.(9)
الامام الرضا (علیه السلام ): لولم تکن فى المناکحة والمصاهرة آیه محکمة ولا سنة متبعة ، لکان فیما جعل الله فیها من برالقریب وتاءلف البعید، ما رغب فیه العاقل اللبیب وسارع الیه الموفق المصیب .(10)
امام رضا (علیه السلام ) فرمود: اگر درباره ازدواج و دامادى دستورى از خدا و پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) هم صادر نشده بود، همان فواید اجتماعى که خدا در آن نهاده ، از قبیل نیکى با خویشان و پیوند با بیگانگان کافى بود که خردمند صاحبدل را بدان ترغیب کند و عاقل درست اندیش به آن بشتابد.
نظریه فقهاى بزرگ شیعى در مورد ((احکام ازدواج ))
ازدواج به خودى خود، امرى مستحب است و اسلام آنرا از احکام ضرورى آیین خود مى داند. البته در صورتى که به ((قصد قربت )) انجام گیرد، داراى ثواب هم خواهد بود.(11)
نکاح کردن مستحب است ، براى کسى که به آن تمایل داشته باشد، اعم از مرد یا زن .(12)
نکاح ، امرى است مستحب موکد و نیازى به توضیح ندارد، زیرا فضیلت آن محقق است . شخصى که داراى همسر باشد، نیمى از دین خود را حفظ کرده است و آن از بزرگترین فوایدى است که پس از نعمت اسلام (مسلمان بودن ) عاید شخص مى گردد.(13)
نکاح کردن فى حدذاته (به خودى خود) امرى است مستحب و استحباب آن از طریق استناد به برخى از آیات قرآن ، سنت متواتره و اجماع علما ثابت مى باشد.(14)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- سوره روم / آیه 21.
2- ((لتسکنوا)): از ریشه ((سکن )) است . راغب اصفهانى مى نویسد: سکون عبارت است از ثبوت و قراردادن چیزى بعد از تحرک و هیجانهایش . چاقو را نیز از این لحاظ در زبان عرب ((سکین )) نامند که به حرکاتت و التهابهاى حیوان پایان مى بخشد. (مفردات راغب ، ص 236) صاحب مصباح المنیر مى نویسد: چاقو را از این جهت ((سکین )) گویند که به وسیله ذبح ، تحرک و ناآرامى هاى حیوان را به ثبوت و سکون مى برد و خانه را از این رو مسکن گویند که محل آسودگى خانواده و جایگاه مطمئن اموال و اشیاء است . (مصباح المنیر، ص 384)
3- تفسیر المیزان ، ذیل آیه 21، سوره روم .
4-ما و فرزندان ، (ریموندبیچ )، ص 84.
5- عقل کامل ، ص 60.
6-همسرى ، ص 143.
7- تعلیم و تربیت در اسلام ، ((علامه شهید مطهرى ))، ص 398.
8- بحار الانوار، ج 103، ص 219.
9-بشریت بر سر دوراهى : ((محمد قطب ))، ص 225 و 226.
10- میزان الحکمة ، (الزواج ) مکارم الاخلاق ، جلد 1، ص 449.
11- شرایع الاسلام ((محقق ))، ص 170.
12- لمعه ((شهید اول ))
13- عروه الوثقى ، ((سید محمد کاظم یزدى ))، ص 622.
14- خلاف ((شیخ طوسى ))، جلد 2، ص 203.
1 - شناخت زمان ازدواج (شکوفایى خواهشهاى طبیعى )
2 - آشنایى کافى به فلسفه و هدف ازدواج
3 - آگاهى و آزادى در انتخاب همسر (بلوغ روانى )
4 - بررسى همه جانبه از طریق مشورت با افراد مجرب و کار آزموده
5 - استخاره
6 - تعیین مهریه
7 - کفویت (تناسب فکرى و روحى طرفین )
8 - ایمان
9 - اخلاق
10 - جمال و زیبایى