آیین زندگی اسلامی ایرانی
آیین زندگی اسلامی ایرانی

آیین زندگی اسلامی ایرانی

توجه به تفاوتهاى فردى فرزندان

از آنجا که زندگى بشر یک زندگى دسته جمعى است و اداره آن جز از طریق تعاون و خدمت متقامل امکان پذیر نیست ، دستگاه آفرینش همه انسانها را یکنواخت نیافریده و استعداد هرگونه کارى در آنها به ودیعه ننهاده است ، بلکه براى هر یک از افراد، استعداد مخصوصى آفریده و زندگى ویژه اى تعیین نموده است که در طى آن هر فردى با استعدادهاى مخصوصى که دارد، نواقص وجودى خود را رفع نموده و به سعادت و کمال لایق خود برسد و البته روشن است که اختلاف افراد انسانى در جهات مختلف ، رمز بقا و دوام زندگى اجتماعى و گردش چرخهاى آن است ، زیرا همین اختلاف در کیفیت توانایى رشد فکرى و ذوق افراد در نقشهاى مختلف ، چرخ عظیم اجتماع را به گردش در مى آورد.
((اگر ذوق واستعداد همه مردم در عرض هم و براى یک مطلوب و یا مطلوبهاى انگشت شمار پرورش مى یافت و میزان استقامت روحى و جسمى همگان یکسان بود، بدون تردید برنامه اجتماعى و در نتیجه زندگى انسان مختل مى گردید و به قول ((ابو على سینا)) اگر همه مردم از زمره ملوک و فرمانروایان و جملگى از اهل کسب و حرفه بودند، جامعه قوام نمى یافت و نظام آن مى گسیخت . اگر همه غنى بودند، هیچکس به دیگرى در امور اجتماعى معاونت و براى او کار نمى کرد و اگر همه تهیدست بودند، از زیان و نومیدى هلاک مى شدند)).(1) 
یکى از نشانه هاى قدرت پرودرگار این است که همانگونه که افراد آدمى را از نظر قیافه و ساختمان ظاهرى ((رنگ ، چهره ، صورت ، ساختمان چشم و مو، آهنگ صوت و حتى خطوط زیر سرانگشتان )) با یکدیگر متفاوت آفریده ، از نظر خصوصیات اخلاقى و روانى ((قوه عقل ، هوش ، درک ، استعداد روحى و...)) نیز ویژگى هاى گوناگون و تفاوتهاى بسیارى در آنها قرار داده است .
قرآن مى فرماید:
((چرا در برابر مقام شامخ خداوند توانایى که شما را با ممیزات مختلف و اندازه گیرى گوناگون آفریده است ، تعظیم نمى کنید)).(2) 
((چرا در برابر مقام قضاى الهى گذشته و در جهان خلقت به وجود آمده است ، در نزد خدا اندازه و میزان ثابت و معینى دارد)).(3) 
((ما معیشت آنها را در حیات دنیا در بین آنها تقسیم کردیم و بعضى را بر بعضى دیگر برترى دادیم تا یکدیگر را تسخیر کنند و به هم خدمت نمایند)).(4)
((مفهوم آیه مذکور این است که تفاوت درجات مردم سبب مى شود که بعضى مسخر دیگر مى باشند و یا به تعبیر دیگر با هم تعاون متقابل کنند، بیمار مسخر طبیب است و طبیب در نیازهاى خود مسخر معمار و یا کشاورز و تاجر است ، چرا که هر کدام بر دیگرى از جهتى برترى دارند و همینها سبب ((خدمات متقابل )) یا به تعبیر قرآنى ((تسخیر)) مى شود)).(5) 
((ابن خلدون )) دانشمند مشهر قرن هشتم هجرى ، در یکى از سخنانش ‍ درباره لزوم اختلاف گروههاى انسانى مى نویسد:
((این حکمت خداست در میان آفریدگانش که به وسیله آن معاش آنها منظم و مصالح زندگى آنان آماده مى شود و بقاى نوعشان کمال مى پذیرد، زیرا وجود انسان جز در پرتو تعاون افراد به یکدیگر، کمال نمى پذیرد تا از این راه مصالح زندگى خویش را تامین کند زیرا روشن است که یک فرد به تنهایى نمى تواند از عهده نیازمندیهاى خود برآید و اگر ندرتا به طریق فرضى چنین فردى دیده شود، بقاى او به صحت نخواهد پیوست . بعد براى تایید نظریه خود به آیه 31 از سوره مبارکه زخرف اشاره مى کند)). (6) 
یکى از ارکان موفقیت و نیکبختى براى انسان ، آن است که از قوانین متقن خلقت پیروى کند و تمایلات جسمى و روانى خود را با اندازه گیرى صحیح ارضا نماید. این امر مستلزم آن است که هر فردى از استعداد درونى و ساختمان طبیعى اش به خوبى آگاه باشد تا بتواند نیروهاى خلاق خود را به کار گیرد و نبوغ خود را شکوفا سازد، زیرا در هر سرى شورى است . خوشبخت کسى است که ذوقش را دریابد، انحراف از این اصل مسلم ، سبب مى شود که بشر از کمال لایق خود محروم بماند به طورى که عکس العمل آن تا پایان عمر، در تمام جوانب زندگى او مشهود گردد و منشا ناکامى ها و شکستهاى گوناگون شود.(7) ((ژان ژاک روسو)) معتقد بود که هر چیز که از دست خداوند و یا خالق طبیعت بیرون مى آید، خوب است ، فقط دستهاى بشر آن را خراب و فاسد مى سازد.(8) 
((دکتر الکسیس کارل )) فرانسوى مى گوید: ((افراد انسانى را نمى توان چون ماشینهاى یک کارخانه یکسان و یک شکل ساخت . از آنجا که افراد آدمى متفاوتند، تربیت دسته جمعى آنان به خوبى ممکن نیست و مدرسه نمى تواند جاى تربیت فردى پدر و مادر را بگیرد. آموزگاران همیشه از عهده پرورش فکرى کودکان خوب بر نمى آیند. تربیت خصایص اخلاقى و هنرى و مذهبى کودک نیز ضرورى است . نقش پدر و مادر در این امر آنقدر بزرگ است که نمى توان از آن چشم پوشید.
اگر اجتماع به شخصیت افراد توجه کند، ناگزیر به عدم تساوى آنان اعتراف مى نماید. هر کس باید بر حسب خصایص فردى خود مورد استفاده قرار گیرد زیرا خوشبختى وى با توافق صحیح با نوع کارش بستگى دارد. ما با تلاش در یکنواخت کردن و یکسان کردن افراد، این اختصاصات را که بسیار مفید بوده اند، پایمال کرده ایم . بایستى افراد انسانى را به جاى یکنواخت کردن ، متفاوت دانست و این اختلاف را با تعلیم و تربیت و عادات زندگى آنان محسوستر ساخت )).(9) 
خداوند متعال با آنکه انسان را با تفاوت استعدادها و شایستگى ها آفریده است ، با این وصف هم به او آزادى اراده داده و هم مسئولیت و وظیفه ، ولى در عین حال یکى از عوامل بنیادى را نیز تلاش و کوشش او قرار داده است و هر کسى را مسئول اعمال خویش دانسته و این حقیقت را روشن ساخته است که کامیابى و یا شکست انسان در زندگى ارتباط نزدیکى با سعى و تلاش او دارد.(10) 
قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ): حدثنى ابى عن جدى ، عن ابائه (علیهم السلام ) قال : قال امیرالمؤ منین : ((لا یزال الناس بخیر ما تفاوتوا، فاذا استووا، هلکوا)).(11) 
امام رضا (علیه السلام ) فرمود: حضرت على (علیه السلام ) فرموده است : ((مردم همواره در خیر و سعادت هستند تا وقتى که از نظر ساختمان فطرى و استعداد درونى با یکدیگر تفاوت داشته باشند پس هرگاه با هم مساوى شدند (و هر کدام هماهنگ با سرشت و استعداد درونى پرورش نیافتند) دچار سقوط و هلاکت مى شوند و از کمال لایق خود محروم خواهند ماند)).
بر اولیا و مربیان لازم است کودک را براساس نیازمندیها، فعالیتها و گرایشهاى ویژه اى که دارد، پرورش دهند، بر اساس اختلاف استعدادهایش ، تفاوتهایى از نظر قانون و ارزش کار براى فرزندان خویش ‍ تعیین مى کنند، این روش تربیت نارسا به نظر میرسد زیرا از پرورش تمام جنبه هاى کودک عاجز و ناتوان است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- تاریخ علوم عقلى ، ((دکتر ذبیح الله صفا))، ص 260. 
2- سوره نوح / آیه 13 و 14. 
3- سوره رعد / آیه 8. 
4-سوره زخرف / آیه 31. 
5-سوره زخرف / آیه 31. 
6-سوره زخرف / آیه 31. 
7- رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرموده است : الناس معادن کمعادن الذهب والفضة . (سفینة البحار ((عدن )))
مردم معدنهایى هستند همچون معاددن طلا و نقره . خانواده و موسسات تربیتى از دیدگاه اسلام در حکم معدن شناسان هستند که باید کاشف و به ثمررساننده استعدادها باشند. 
8- فلسفه آموزش و پرورش ((دکتر فتح اله امیرهوشمند)). 
9- انسان ، موجود ناشناخته ، ص 304 و 305. 
10- لیس للانسان الا ما سعى . (سوره نجم / آیه 40)
در این آیه به نظر مى رسد که قرآن نمى خواهد آنچه را به انسان مى رسد، در انحصار سعى قرار دهد بلکه این حقیقت را یادآور مى شود که آنچه در اختیار انسان قرار مى گیرد و از انسان گرفته نخواهد شد. چیزهایى است که با سعى و کوشش انسان به دست مى آید و به عبارت دیگر آنچه ملک انسان است ، فرآورده هاى اعمال و سعى و کوشش اوست و اگر نتایج خوبى کسب کند، براى او و در اختیار اوست ، برخلاف نعمتهایى که پروردگار به عنوان تفضل و رحمت به انسان مى دهد که آنها منوط به خواست خداست و شخصى نمى تواند صددرصد اینگونه نعمتهاى را براى خود تضمین کند و به آنها متکى باشد. 
11-مسندالامام الرضا، جلد 1، ص 293 - امالى ((صدوق ))، ص 267.