آیین زندگی اسلامی ایرانی
آیین زندگی اسلامی ایرانی

آیین زندگی اسلامی ایرانی

ایمان

اذا خطب الیک رجل رضیت دینه وخلقه فزوجه ، ولا یمنعک فقره وفاقته ، قال الله تعالى ((وان یتفرقا یغن الله کلا من سعته )) وقال : ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله .(1)

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: هرگاه خواستگارى آمد که دین و اخلاقش را مى پسندى ، اجابت کن و از تنگدستى او نهراس ، خداوند متعال فرموده : ((اگر (زن و شوهر) از هم جدا شوند، خدا هر کدام را از کرم خود بى نیاز مى کند))(2) و نیز فرموده : ((اگر (مردان مجرد ازدواج کنند) و فقیر باشند، خدا) از فضل خود بى نیازشان کند)).(3)

خداوند کریم و عالم به احوال بندگان است (منظور از ذکر این دو آیه این است که روزى زن و مرد با خداست ).


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- بحارالانوار، جلد 103، ص 372. 

2- سوره نساء / آیه 130. 

3- سوره نور / آیه 32.

کفویت ((تناسب فکرى و روحى )) زن و مرد

در آیین اسلام هر مرد مسلمانى کفو و همشاءن مسلمان دیگرى است و هر زن مسلمان که در عقد مرد مسلمانى درآید، با همشاءن خود پیمان زناشویى بسته است .

در فقه شیعى ، اختلاف و عدم هماهنگى و تناسب در حسب و نسب و شهرت و مزایا و موقعیتهاى اجتماعى مانع پیوند سعادتمندانه نیست . چنان که از امام صادق (علیه السلام ) منقول است که امام زین العابدین (علیه السلام ) با کنیز امام مجتبى (علیه السلام ) ازدواج کرد. این خبر به گوش ‍ ((عبدالملک مروان )) رسید، بلافاصله نامه اعتراض آمیزى به آن حضرت نوشت که شنیدم شما با کنیزى ازدواج کردید، آن حضرت در پاسخ وى نوشت : خداوند با قبول اسلام تمام پستى هاى آنان را زایل نموده و به آنان کرامت بخشید. دیگر ملامت و سرزنش ناشى از پستى زمان جاهلیت را ندارد چنان که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) نیز وسیله ازدواج غلامان مسلمان را فراهم آورد و کنیزان را به همسرى خود انتخاب مى نمود.(1) 

عن ابى جوید مولى الرضا (علیه السلام ): قال صعد رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) المنبر، فخطب الناس ثم اعلمهم ما امرهم الله عزوجل به فقالوا: ممن یار رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ):

فقال : من الاکفاء فقالوا: و من الاکفاء؟ فقال : المومنون بعضهم اکفاء بعض ، ثم لم ینزل حتى زوج ضباعة بنت زبیربن عبدالمطلب المقدادبن الاسود ثم قال : ایها الناس انى زوجت ابنة عمى المقداد لیتضع النکاح .(2)

((ابو جوید)) غلام حضرت رضا (علیه السلام ) گوید:

رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) بر فراز منبر رفتند و براى مردم خطبه خواندند و اوامر خداوند را به آنان رسانیدند. مردم از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) پرسیدند: دختران خود را به چه افرادى تزویج کنیم ؟

فرمود: به کسانى که با آنها ((کفو)) هستند و سپس فرمود: مومنان با یکدیگر کفو هستند. سپس در حالى که بالاى منبر بود، ((ضباغة )) دختر عموى خود را به ((مقداد)) تزویج فرمود.

انواع کفویت :

1 - کفو شرعى : (ایمان ، پاکدامنى ، امکانات اقتصادى )(3) 

2 - کفو عرفى : (اخلاق ، فکر، سن ، موقعیت خانوادگى ، اجتماعى ، شغلى ، لهجه ...)

اگر در هنگام ازدواج علاوه بر کفو شرعى ، کفو عرفى نیز در نظر گرفته شود، هدف از ازدواج که همان سکونت و آرامش خاطر در طول زندگى است ، سریعتر تامین خواهد شد، زیرا تا یک نوع مشابهت اخلاقى و محاکات روحى و کشش و جذبه روانى بر محیط زناشویى سایه نیفکند، غالبا پیوند زندگى چندان با صفا نخواهد بود. پس چه بهتر که مردان مسلمان شریف و اصیل که داراى ملکات عالى انسانى و سجایاى اخلاقى و دانش و بینش ‍ وسیع و گسترده هستند، با زنانى پیمان زناشویى ببندند که از نظر روحیات و ارزشهاى اخلاقى بسان یا مشابه آنان باشند، عین این مطلب درباره زنان پاکدامن و پرهیزکار که از فضایل اخلاقى و روحیات پاک و اندیشه و بینش ‍ بلند برخوردار نیز صادق است .

روى این بیان حقیقت خطاب الهى به پیامبر گرامى براى ما روشن مى گردد:

لو لم اخلق علیا، لما کان لفاطمة ابنتک کفو على وجه الارض .(4)

اگر حضرت على (علیه السلام ) را نمى آفریدم ، هرگز براى دختر تو فاطمه در روى زمین همشاءنى نبود.

بطور مسلم مقصود از این ((کفو)) همشاءن مقامى و روحى است . اگر حضرت على (علیه السلام ) از ایمان استوار و تقوا و پرهیزکارى و عصمت و امامت برخوردار بود، فاطمه نیز بسان او پارسا و پرهیزکار و معصوم و هم مقام او بود.


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- وسائل الشیعه ، باب 77. 

2- مسندالامام الرضا (علیه السلام )، جلد 2، ص 265، عیون الاخبار الرضا، جلد 1، ص 289 

3- امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید: الکفوان یکون عفیفا و عنده یسار. (وسائل الشیعه ، جلد 14. ص 51) کفو در این است که (همسرت ) عفیف و پاکدامن باشد و از امکانات اقتصادى نیز برخوردار باشد. 

4-بحارالانوار، جلد 43، ص 92.

تعیین مهریه به عنوان نشانه و رمز صداقت در خواستگارى و پشتوانه اى جهت بقاى زندگى

مهریه ، محصول تدبیر ماهرانه اى است که در متن آفرینش براى تعدیل روابط زن و مرد و پیوند آنها به کار رفته است ، و در واقع پشتوانه اى است براى احترام به حقوق زن و جبران خسارت او.

در قرآن کریم ، از مهریه به عنوان ((نحله )) (هدیه و بخشش ) نام برده شده (1) و نشانه اى است براى صداقت مرد و خواستگارى (پیشنهاد همسرى به زن ) و ابراز علاقه و احترام قلبى به او.

((محمد بن سنان )) گوید: حضرت رضا (علیه السلام ) در جواب مسائل من نوشت :

علة الامهر و وجوبه على الرجل ولا یجب على النساء ان یعطین ازواجهن لان على الرجل مونة المراءه ، لان المراءة بایعة نفسها والرجل مشترى ، ولا یکون البیع الا بثمن ولا الشراء بغیر اعطاء الثمن ، مع ان النساء محظورات عن التعامل والمتجر، مع علل کثیرة .(2) 

((علت وجوب مهر، براى مردان و عدم وجوب آن بر زنان از این جهت است که هزینه زندگى به عهده مردان است و نیز زن در حقیقت خود را به مرد مى فروشد و مرد خریدار آن است و خرید و فروش بدون ثمن معنى ندارد، علاوه بر اینکه زنان از معاملات و داد و ستد نیز ممنوع هستند)).

هیچکس حق ندارد با همسرى ، بدون مهر (کم باشد یا زیاد) ازدواج کند ((مهر یکى از حقوق واجبى است که با برقرار شدن پیمان ازدواج به ذمه مرد تعلق مى گیرد و او ملزم به پرداخت آن است مگر اینکه زن تاءخیر در پرداخت را بپذیرد)).(3) 

مهریه ، هدیه اى است از سوى مرد به زن در جهت دوام زندگى مشترک خانوادگى و این هدیه نه عنوان خرید بهاى زن را دارد، نه قصد خرید خدمات او بلکه وثیقه اى است اطمینان آور، پشتوانه اى است براى بقاى زندگى زن ، بیمه اى است در برابر خطرات احتمالى ، عامل بازدارنده و ترمزى است در برابر تمایلات مرد نسبت به جدایى و طلاق ، دلیل بارزى است براى تکریم و ابراز محبت نسبت به زن ، نشانه اى است از وفادارى و قبول مسئولیت نسبت به زندگى آینده .

مهریه مى تواند تا حدى خسارت اقتصادى زن را در صورت جدایى جبران کند. مى دانیم زنانى که از شوهر خود طلاق مى گیرند، مخصوصا با گذشت قسمتى از عمر آنها و از دست رفتن سرمایه جوانى و شادابى ، امکانات کمترى براى ازدواج دارند تا مردان . شارع مقدس اسلام براى مهریه ، مقدار معینى مشخص نکرده و نوع خاصى قائل نشده ، از امورى که تنها جنبه معنوى دارد، مانند تعلیم قرآن گرفته تا مهریه اى مختلف مادى را شامل مى شود، چرا که شرایط به حسب افراد و مکانها و زمانها مختلف است .(4) 

در اسلام مقدار مهر بسته به توافق دو همسر دارد و در روایات تاءکید شده که مهر را سنگین قرار ندهند زیرا زنانى که فقط با تعیین مهرهاى سنگین و شرایط مالى سخت حاضر به ازدواج مى شوند، ((شوم )) و ((بى برکت )) شمرده شده اند.(5) 

عوامل افزایش مهریه در میان مردم عبارتند از:

1 - رقابت و چشم و هم چشمى

2 - غلبه روح مادى گرى و اصالت دادن به ارزشهاى مادى

3 - عدم اعتماد متقابل دو همسر یا خانواده آنها

خاطره اى از شهید محراب آیت الله مدنى (6) 

داماد مرحوم شهید مدنى گوید:

یکى از نکات اخلاقى و آموزنده که از ایشان به خاطر دارم و شاید براى اهلش مفید و نافع باشد، مساءله شرط ایشان در هنگام عقد ازدواج دخترشان بود، برخلاف معمول همه که شرط و شروط در هنگام عقد نوعا روى مسائل مادى دور مى زند... ولى ایشان مقید بودند که دامادهایشان طلبه درس خوان و به ظاهر متقى باشند و تنها شرطى که با اینجانب کردند، این بود که یک دوره رساله توضیح المسائل را به خانواده ام درس ‍ بدهم .(7) 

قرار دادن مهر السنه :

((مهر السنه )) مقدار مهریه اى است که رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) براى کلیه همسران و دخترانش تعیین نموده است و معمولا مهریه زنان آل محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) نیز این چنین بوده است و مبلغ آن پانصد درهم مى باشد.(8) هر مهریه اى افزون بر این مقدار، جنبه ((نحله )) (بخشش ) دارد و با اصل ((مهرالسنة )) منافاتى ندارد. در روایات سفارش شده ، مسلمانان مهریه زنان را بیشتر از مهرالسنة قرار ندهند.(9) 

قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ):

اذا تزوجت فاجهد ان لا تجاوز مهرها مهر السنة وهو خمسماءئة درهم فعلى ذلک زوج رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) وتزوج نسائه .(10) 

امام رضا (علیه السلام ) فرمود:

((هنگامى که ازدواج مى کنى ، سعى کن که مقدار مهریه از مهرالسنة (پانصد درهم ) بیشتر نگردد که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) با این مقدار مهریه با همسران خود ازدواج کرد)).

عن الحسین بن خالد: قال ساءلت اباالحسن (علیه السلام ) عن مهر السنة کیف صار خمسمائة ؟ فقال : ان الله تبارک وتعالى اوجب على نفسه الا یکبره مؤ من مائة تکبیره ، ویسبحه مائة تسبیحه ، ویحمده مائة تحمیده ویهلله مائة تهلیله ، ویصلى على محمد واله مائة مرة ، ثم یقول : ((اللهم زوجنى من الحور العین )) الا زوجه الله حوراء عین وجعل ذلک مهرها، ثم اوحى الله عزوجل الى نبیه (صلى الله علیه و آله و سلم ) ان سن مهور المومنان خمسمائة درهم ففعل ذلک رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم )، ایما مومن خطب الى اخیه حرمته فبذل له خمسماءة درهم فلم یزوجه فقد عقه ، واستحق من الله عزوجل ان لا یزوجه حوراء.(11) 

حسین بن خالد مى گوید: از امام رضا (علیه السلام ) پرسیدم : چرا مهرالسنة پانصد درهم نقره گردید؟

حضرت در پاسخ فرمود:

خداوند بر خود واجب کرده که اگر انسان با ایمان صد بار ((الله اکبر)) و صد بار ((سبحان الله )) بگوید و صد بار ((احمدالله )) و صد بار ((لا اله الا الله )) بگوید و صد بار صلوات بر محمد و آلش بفرستد، بعد عرض کند: ((خدایا مرا با حورالعین تزویج کن )) حتما خداوند حورالعین را در آخرت همسر او مى گرداند و همین اذکار که جمعا پانصد بار مى شود مهر آن حورالعین است . سپس خداوند به پیامبرش وحى کرد که : مهریه هاى زنهاى با ایمان را پانصد درهم سنت کن . رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) همین مقدار را براى مهریه سنت نمود. سپس فرمود: هر مومنى که از دختر شخص مسلمانى خواستگارى کند و پانصد درهم به عنوان مهریه بذل کند، ولى آن شخص مسلمان این مبلغ را کم شمرده و جواب رد بدهد، با خواستگار بدرفتارى و نامهربانى کرده است . و سزاوار است که خداوند او را در قیامت همسر حوریان بهشتى ننماید.

حکم شیربها

معمولا در بین عده اى از مردم مرسوم است که به هنگام تعیین مهریه ، چیزى را به عنوان شیربها معین مى کنند. شیربها را غالبا قبل از عروسى و به صورت نقد در اختیار خانواده عروس قرار مى دهند. باید گفت ، تعیین شیربها به یکى از دو صورت مى تواند انجام بگیرد که هر کدام حکم جداگانه اى دارد:

1 - اول اینکه شیربها واقعا جزئى از مهر باشد که والدین دختر به صورت نقد آن را دریافت کنند براى اینکه کمکى در خرید جهازیه دختر باشد. در این صورت وجه نقد گرچه به عنوان شیربها نامیده مى شود ولى در واقع جزء مهر است و دختر مالک آن است نه والدین او. چنین قراردادى در شرع جایز است ولى باید توجه داشت که فقط دختر مى تواند مالک آن وجه نقد به عنوان شیربها باشد، نه دیگران و هرگونه تصرف در آن باید به اذن دختر باشد.

2 - دوم اینکه شیربها جزء مهر نباشد، بلکه والدین دختر به عنوان حق الزحمه مقدارى وجه دریافت کنند تا در امر ازدواج کارشکنى ایجاد نشود. این قرارداد از نظر اسلام باطل ، ولى اصل عقد صحیح است ، والدین دختر هرگز حق ندارند به عنوان شیربها چیزى را بدون رضایت از داماد بگیرند که در این صورت حرام و نامشروع است .

الوشاء عن الرضا (علیه السلام ): قال سمعته یقول :

لو ان رجلا تزوج المراءة وجعل مهرها عشرین الفا وجعل لابیها عشرة الاف کان المهر جایزا والذى جعل لابیها فاسدا.(12) امام رضا (علیه السلام ) فرمود:

اگر مردى با زنى ازدواج کند و مهر او را بیست هزار دینار یا درهم قرار دهد و شرط کند که ده هزار هم به پدرش بدهد، مهر جایز است ولى آنچه را براى پدر دختر قرار داده فاسد است .


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- وءاتوا النساء صدقاتهن نحلة . (سوره نحله / آیه 4)

و مهر زنان را (به طور کامل ) به عنوان یک بدهى (یا عطیه ) به آنان بپردازید. در این آیه به سه نکته لطیف و اساسى اشاره شده است : 1 - از مهر، به عنوان صدقه یاد شده زیرا صدقه از ماده صدق است و از این جهت به مهر، صداق گفته مى شود که نشانه راستین بودن علاقه مرد در امر خواستگارى است . 

2- تفسیر نور الثقلین ، جلد 1، ص 440 - عیون اخبار الرضا، جلد 2، ص 94. 

3- بحارالانوار، جلد 103، ص 351. 

4-الصداق ما تراضیا علیه الناس من قلیل او کثیرا فهذا الصداق . (وسائل الشیعه ، جلد 15، ص 2)

مهر آن است که بر آن راضى شوند، کم باشد یا زیاد. 

5-من لا یحضره الفقیه ، ص 410. 

6- آیة الله شهید مدنى نماینده رهبر فقید انقلاب اسلامى ایران و امام جمعه بزرگوار تبریز بود که به دست منافقین کوردل به شهادت رسید. 

7- یادواره شهید محراب ، ص 265. ((آیت الله مدنى )) 

8- هر درهم 6/12 نخود مسکوک است . 

9-وسائل الشیعه ، جلد 15، ص 6 - فروع کافى ، جلد 5، ص 376. 

10- بحارالانوار، جلد 103، ص 350. 

11-فورع کافى ، جلد 5، ص 376. 

12- وسائل الشیعه ، جلد 15. ص 19.

استخاره

استخاره ، در لغت به معناى طلب خیر نمودن از خداوند و در اصطلاح این است که هرگاه انسان در پرتو استمداد از عقل و اندیشه خود و (بهره مندى از) مشورت دیگران به نتیجه قطعى نرسیده ، به درگاه خدا رو آورد و از او بخواهد که راه خیر را برایش هموار سازد.

((فلسفه استخاره علاوه بر طلب خیر از خدا، چنانکه از روایات متعدد استفاده مى شود، این است که انسان به راءى و نظر خود، استبداد نداشته باشد بلکه متوسل به خدا شود و در تمام امور بر او توکل کند و در پیشگاه خدا اقرار کند که به مصالح خودش ناآگاه است و از او بخواهد که راه خیر را برایش فراهم سازد، چنانکه یک بنده مخلص در برابر خداى بزرگ باید اینگونه متواضع و تسلیم باشد و خود را در برابر خداى قادر و باعظمت ، درمانده و ناچیز بشمرد، بنابراین استخاره بر این اساس ، یک عبادت شایسته است زیرا روح عبادت ، در تواضع در برابر خدا خلاصه مى شود.))(1) 

انواع استخاره

استخاره داراى انواع و اقسامى است که از مجموع روایات و گفتار دانشمندان به دست مى آید که مشهورترین آنها ((چهار نوع )) است :

1 - استخاره با قلب ،(2) 

2 - استخاره با قرآن ،(3) 

3 - استخاره با تسبیح ،(4) 

4 - استخاره با نماز (و ذات الرقاع : نوشتن کاغذ)(5) 

قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ): اذا اردت التزویج فاستخر فامض ‍ ثم صل رکعتین وارفع یدیک وقل : ((اللهم انى ارید التزویج فسهل لى من النساء احسنهن خلقا وخلقا واعفهن فرجا واحفظهن نفسا فى وفى مالى و اکملهن جمالا واکثرهن اولادا.(6) 

هرگاه خواستى ازدواج کنى ، از خدا خیر بخواه سپس اقدام کن .

دو رکعت نماز گزار و دستها را به درگاه خدا بردار و بگو: خداوندا! من در اندیشه زناشویى ام ، همسرى برایم فراهم کن که از نظر ((اندام ))، ((اخلاق ))، ((پاکدامنى ))، ((نگهدارى مال ))، ((حفظ آبروى شوهر))، ((زیبایى ))، ((فرزندآورى )) سرآمد زنان باشد.


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- فرازهاى برجسته از سیره امامان شیعه (علیه السلام )، جلد 2، ص 131، اقتباس از بحارالانوار، جلد 91، ص 287. 

2- بحارالانوار، جلد 91، ص 264. 

3- تهذیب الاحکام شیخ طوسى ، جلد 3، ص 310. 

4-بحارالانوار، جلد 91، ص 250. 

5-فروع کافى ، جلد 3، ص 470 و 471. 

6-بحارالانوار، جلد 103، ص 268.

بررسى همه جانبه از طریق مشورت با افراد مجرب و کار آزموده

مشورت از ماده ((شور)) به معناى برداشتن ، بیرون آوردن عسل از کندوى زنبور عسل مى باشد، و نیز به معناى ریاضت دادن ، آزمودن ، فربه و نیکو شدن (اسب یا شتر) به کار رفته است . مشورت به معناى به دست آوردن نظر و راى است از راه مراجعه برخى به برخى دیگر.(1) 

گویا شخص با مشورت و ارتباط نظر، عسلهاى شیرین اندیشه ها را از کندوى اذهان و درون عقلها بیرون آورده ، در جهت شفابخشى و سعادت خود و دیگران از آن استفاده مى کند.

اصولا هیچ پشتیبان و تکیه گاهى همچون مشورت نیست . زیرا مشورت عین هدایت است . معمولا افرادى که کارهاى خود را با مشورت انجام مى دهند، کمتر گرفتار لغزش مى شوند زیرا (بهره جستن از) عقلها و تجارب و دیدگاههاى دیگران ، آنها را پخته و کم عیب مى گرداند و از لغزش هاى فاحش مصون مى دارد. به عکس کسانى که گرفتار استبداد راى هستند و خود را از راهنمایى دیگران بى نیاز مى دانند، هرچند از نظر فکرى نیرومند باشند، غالبا گرفتار لغزش و اشتباه خواهند شد. الامام الرضا (علیه السلام ) لما ذکر عنده ابوه - کان عقله لا توازى به العقول وربما شاور الاسود من سودانه ، فقیل له : تشاور مثل هذا؟ فقال : ان الله تبارک وتعالى ربما فتح على لسانه .(2) 

حسن بن جهم گوید: جمعى در خدمت امام رضا (علیه السلام ) بودیم . ایشان یادى از پدر بزرگوارش نمود و فرمود با اینکه عقل او بر تمام مردم مزیت داشت و هیچ عقل با او برابرى نمى کرد، با این وصف در بسیارى از اوقات با یکى از غلامان سیاه پوست خود مشورت مى کرد.

به آن حضرت گفته شد: آیا با چنین کسى مشورت مى کنى ؟!

در پاسخ فرمود: چه بسا خداى تبارک و تعالى مشکل را به زبان چنین شخصى برطرف کند. بسیارى اوقات درباره مزرعه یا باغ آن حضرت را راهنمایى مى کردند و آن حضرت به آن عمل مى نمود.

عن على بن موسى الرضا (علیه السلام ): عن ابیه عن ابائه عن رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ):

قال : ما من قوم کانت لهم مشورة فحضر معهم من اسمه محمد و(او حامد او محمود او) احمد فادخلوه فى مشورتهم الا خیرلهم .(3) 

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرموده است :

هر گروهى که امورات خود را با مشورت اصلاح کنند و بین آن گروه نام ((محمد))، ((حامد)) و ((محمود))، ((احمد)) باشد، در صورتى که گروه مشورت کننده به احترام این نام راى و نظر آنها را در تصمیم گیرى خود وارد نماید، سرانجام کارشان به خیر و موفقیت منتهى خواهد شد.

عن معمربن خلاد، قال : هلک مولى لابى الحسن الرضا (علیه السلام ) یقال له سعد، فقال : ((اشر على برجل له فضل وامانة )) فقلت : انا اشیر علیک ؟! فقال : شبه المغضب : ان رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) کان یستشیر اصحابه ثم یعزم على ما یرید.(4) 

((معمربن خلاد)) گوید: یکى از غلامان امام رضا (علیه السلام ) به نام ((سهر)) وفات یافت . امام (علیه السلام ) به معمر فرمود: شخص بافضیلت و امانتدارى را به من معرفى کن .

((معمر)) گوید: در پاسخ گفتم : من کسى را به شما معرفى کنم ؟!

حضرت با حالت شبیه شخصى غضبناک فرمود: پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) با یارانش مشورت مى کرد و بعد درباره آنچه که مى خواست ، تصمیم مى گرفت .

با چه کسى مشورت کنیم ؟

عن ابى الحسن الرضا (علیه السلام ) عن ابائه عن على (علیهم السلام ) قال : قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) یا على لا تشاورن جبانا فانه یضیق علیک المخرج ولا تشاورن بخیلا فانه یقصر بک عن غایتک ولاتشاورن حریصا فانه یزین لک شرها (شرهما) واعلم ان الجبن والبخل والحرص غریزة یجمعها سوء الظن .(5) 

((امام هشتم (علیه السلام ) از پدارنش و ایشان از حضرت على (علیه السلام ) روایت کرده اند: که رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) خطاب به حضرت على (علیه السلام ) فرمود: با فرد ترسو مشورت نکن ، زیرا راه گشایش و آسانى امور را برایت تنگ مى کند و بدین وسیله تو را از انجام کارهاى مهم باز مى دارد، با فرد بخیل مشورت نکن ، زیرا تو را از هدفت (که کمک به دیگران است ) باز مى دارد. با فرد حریص مشورت نکن ، زیرا او براى جمع آورى ثروت یا کسب مقام ، ستمگرى را در نظرت جلوه مى دهد. بدان که ترس و بخل و حرص نهادهایى هستند که ریشه آنها بدبینى به خداوند است .

ثمرات مشورت

1 - بهتر شناختن منافع و مصالح و راه تامین آنها و در نتیجه سرعت در حل مشکلات .

2 - رشد اندیشه و قدرت تدبیر. 3 - پى بردن به نقص و نارسایى فکر شخصى (تواضع در فکر) و مصونیت از غرور و استبداد.

4 - شناسایى افراد شایسته و خوش فکر و با ابتکار از غیرش .

5 - شخصیت دادن به افراد و به دنبال آن رشد شخصیت اجتماعى .

6 - ایجاد هماهنگى و وحدت در مقام اندیشه و عمل و جلوگیرى از اختلافات نظرى و عملى .

7 - مقبولیت بیشتر راءیى که مورد مشورت قرار گرفته و از کانال شور گذشته و جلوگیرى از بدگمانى نسبت به تحمیل راءى و استبداد مسئولین .

8 - زنده نمودن حس همکارى و همیارى ، چرا که افراد مورد مشورت احساس مى کنند که در تعیین خط مشى زندگى اجتماعى سهیم هستند و مى بایست در تشخیص راه بهتر و اجراى تصمیمات ، کوشا باشند.

9 - مصونیت بیشتر از خطا و معذور بودن در صورت انجامیدن به خطا و همچنین مصون ماندن از حسد دیگران در صورت پیروز شدن در کار، آن طور که از برخى روایات نیز استفاده مى شود.(6) 

قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ):

من طلب الامر من وجهه لم یزل ، فان زل لم تخذله الحیلة .(7) 

امام رضا (علیه السلام ) فرمود:

هر کس کارى را از راه آن طلب کند، پایش نمى لغزد، اگر بلغزد چاره آن او را خوار نگرداند.

قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ): قال على (علیه السلام ):

التدبیر قبل العمل یومنک من الندم . (8)

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: حضرت على (علیه السلام ) فرمود:

((قبل از اینکه کارى را شروع کنى ، در اطراف آن نیک تاءمل کن تا شما را از پشیمانى نگهدارى کند)).

در سر کارى که درآیى نخست 

رخنه بیرون شدنش کن درست تا نکنى جاى قدم استوار 

پاى منه در طلب هیچ کار ((نظامى ))


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- اقرب الموارد، قاموس ، مفردات راغب ، لغتنامه دهخدا. 

2- وسائل الشیعه ، جلد 2، ص 208 - محاسن برقى ، ص 602. 

3- عیون اخبار الرضا، جلد 2، ص 29 - تفسیر قرطبى ، جلد 3، ص 1493 - بحارالانوار، جلد 75، ص 91 و 98 و 254. 

4-محاسن برقى ، ص 601. 

5-بحارالانوار، جلد 75، ص 99 - وسائل الشیعه ، جلد 8، ص 429 - من لایحضره الفقیه ، جلد 4، ص 409 - علل الشرایع ، جلد 2، ص 246 - خصال ، جلد 1، ص 102. 

6-مسئله شورى ، ص 17. 

7- بحارالانوار، جلد 78، ص 356. 

8- مسند الامام الرضا، جلد 1، ص 293.

آگاهى و آزادى در انتخاب همسر (بلوغ روانى )

از دیدگاه امام هشتم (علیه السلام ) مبناى ازدواج موفق ، باید براساس ‍ رضایت و تمایل دختر و پسر استوار باشد تا زندگى مشترک دوام یابد. همچنین آن حضرت ، اعمال تام پدر در امر ازدواج دختر و یا هرگونه باج ستانى در این زمینه را غیر مشروع و ناروا معرفى فرموده است .

قال عن الوشاء عن الرضا (علیه السلام ): سمعته یقول : لو ان رجلا تزوج امراءة وجعل مهرها عشرین الفا وجعل لابیها عشرة الاف کان المهر جائزا والذى جعل لابیها فاسدا.(1) 

((وشاء)) مى گوید: از حضرت رضا (علیه السلام ) شنیدم که فرمود: اگر مردى با زنى ازدواج کند. بیست هزار براى مهر زن و ده هزار براى پدرزن قرار دهد، مهریه صحیح و جایز است ولى آنرا که براى پدرزن قرار داده ، فاسد و غیرقانونى است .

لازم به توضیح است که توجه به اینکه دختران زودتر از پسران به سن بلوغ مى رسند و از نظر عاطفى نیرومندتر از پسران هستند، آیین مقدس اسلام ، اجازه پدر یا جد پدرى را در امر ازدواج دختران بکر، لازم و ضرورى مى داند، ولى این حق براى پدر تا زمانى محفوظ است که به مصلحت دختر عمل کند و زیانى به او نرساند، لذا هرگاه پدر غایب باشد، یا بخواهد اعمال حاکمیت بیجا نماید و مصلحت دختر خود را در نظر نگیرد، در این صورت حق اجازه از وى سلب مى شود و دختر مى تواند آزادانه و آگاهانه به ازدواج مورد دلخواه خویش اقدام نماید.

دخترى که به حد بلوغ رسیده و رشیده است یعنى مصلحت خود را تشخیص مى دهد، اگر بخواهد شوهر کند، باکره باشد، باید از پدر یا جد پدرى خود اجازه بگیرد و اجازه مادر و برادر لازم نیست .(2) 

اگر پدر و جد پدرى غایب باشد، به طورى که نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتیاج به شوهر کردن داشته باشد یا دختر باکره نباشد، اجازه پدر و جد لازم نیست .(3) 

ویشترط فى تزویج البکر اذن الولى وهو الاب والجد الاب على الاحوط وجوبا الا اذا منعها الولى عن التزویج بالکف ء شرعا وعرفا فانه تسقط ولایته حینئذ.(4) 

در ازدواج بکر، بنا به احتیاط واجب اجازه پدر و جد پدرى لازم است مگر آنکه بخواهند دختر را از ازدواج با مردى که واجد شرایط همسرى شرعى و عرفى او است ، باز دارند در این صورت حق اجازه آنها ساقط مى شود.


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- کافى ، جلد 5، ص 384. 

2- توضیح المسائل (مرحوم امام خمینى رحمه الله علیه )، مساءله 2376. 

3- توضیح المسائل ، (مرحوم امام خمینى رحمه الله علیه )، مساءله 2377. 

4-منهاج الصالحین ، جلد 2، ص 266.

آشنایى کافى به فلسفه و هدف ازدواج

هدف تشکیل خانواده ، صرفا بقاى نسل نیست ، بکله به دست آوردن آرامش و آسایش واقعى است و آدمى بدون ازدواج ، به چنین امرى دست نخواهد یافت ، زیرا زن و مرد مکمل یکدیگر و سبب شکوفایى استعدادهاى خفته خود هستند. هر که به این سنت الهى پشت پا زند، وجودى خام و ناقص دارد. کمبودها و نواقصى که به خاطر ترک ازدواج براى آدمى پیش مى آید، قابل انکار نیست .

زن و مردى که با هم ازدواج مى کنند، باید قصدشان از ازدواج انجام سنت الهى و پاسخ دادن صحیح به خواسته هاى مشروع طبیعى خود باشد، نه معامله و پاره اى اغراض دیگر، این کارى است که در عین حظ نفسانى ، انجام سنت الهى است و عبادت شمرده مى شود. هر نوع فکر و خیال که در دماغ طرفین باشد، در تکوین شخصیت و روحیه آنها مؤ ثر و بالنتیجه در خوشبختى یا بدبختى آنها نقش دارد.

قرآن مى فرماید:

ومن ایاته ان خلق لکم انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها، وجعل بینکم مودة ورحمة .(1) 

((از جمله آیات الهى این است که خداوند براى شما از جنس خودتان جفت و همسر آفریده تا به هیجانهاى طبیعى خود تسکین بخشید، به علاوه در نهادتان زمینه دوستى و علاقه را فراهم آورد تا پیوند مشترک شما تواءم با داد و ستد محبت باشد)).

در این آیه ، ازدواج عامل آرامش بخش براى التهابهاى پرشور و هیجانهاى طبیعى و نیز وسیله موثرى براى تلاشها و جنب و جوشهاى سازنده معرفى شده است .

مرحوم ((علامه طباطبایى )) در توضیح جمله ((لتسکنوا الیها))(2) فرموده است :

((هر یک از زن و مرد، به گونه اى داراى دستگاه تناسلى هستند که کار هر کدام با پیوستن به دیگرى ، کامل مى گردد و از آمیزش این دو به هم ، تکثیر نسل و بقاى نوع تحقق مى یابد. از این رو هر یک از زن و مرد، به تنهایى موجود ناقصى هستند که به دیگرى نیاز داشته و از ترکیب هر دو با هم ، وجود کاملى پیدا مى شود که شایستگى زاد و ولد دارد، نیز به خاطر همین کمبود و نیاز است که هر کدام از زن و مرد، با جوش و خروشى خاص ، به تحرک آمده و به جستجوى دیگرى بر مى خیزد تا هنگامى که او را در آغوش ‍ کشد و آرام گیرد، زیرا هر موجود ناقصى ، جویاى کمال و هر نیازمندى در تکاپوى چیزى است که خلاء و کمبودش را پر کند و این است تمایلى جنسى و همسر خواهى که در نهاد همه زنان و مردان ، به ودیعت نهفته شده است )).(3) ((زناشویى در ردیف نظمهایى قرار دارد که آفریدگار جهان اساس آن را بنا نهاده است . هیچ امرى در زندگى نمى تواند به اندازه ازدواج ، بهروزى یا تیره بختى به بار بیاورد و در جهان براى هیچ چیز دیگرى به اندازه ازدواج لازم نیست که انسان روح و قلب خود را آماده سازد)).(4) 

((کسى که امور جنسى را کثیف و آلوده تلقى مى کند، او را نیروى کافى براى فهم ارزش مسائل نیست . ما هنوز بدان مرحله از دانش و علم نرسیده ایم که کمال جنسى خودبخود بتواند، دوش به دوش علم پیشرفت کند، اما دانش ‍ ما بدان پایه رسیده که بگوییم هرکجا ارتباط جنسى کامل نیست ، امکان کمال اخلاقى و کمال صفات انسانى هم موجود نمى باشد)).(5) ((جان ، بى . گایزل )) گوید:

((مرد یا زنى از تشکیل خانواده بگریزد، از گرما و شادیهاى آشیانه محروم و پیوسته با غم تنهایى انیس خواهد بود)).(6) ((تجربه هاى خیلى قطعى نشان داده است که افراد پاک مجرد که براى اینکه بیشتر به اصلاح نفس خودشان برسند، به این عنوان و به این بهانه ازدواج نکرده اند و یک عمر مجاهده نفس کرده اند، اولا اغلبشان در آخر عمر پشیمان شده اند و به دیگران گفته اند ما این کار را کردیم ، شما نکنید، و ثانیا با این که واقعا ((ملا)) بودند، در فقه و اصول مجتهد بودند، حکیم و فیلسوف بودند، عارف بودند، تا آخر عمر و مثلا در هشتاد سالگى باز یک روحیه بچگى و جوانى و یک خامى در اینها وجود داشته است . مثلا یک حالت سبکى خاصى که گاهى یک جوان دارد، مى بینى همان حالت در این آدم هشتاد ساله است ، و این نشان مى دهد یک پختگى هست که این پختگى جز در پرتوى ازدواج و تشکیل خانواده نمى شود، در مدرسه پیدا نمى شود، در جهاد با نفس پیدا نمى شود، با نماز شب پیدا نمى شود، با ارادت به نیکان هم پیدا نمى شود. این را فقط از همین جا باید به دست آورد و لهذا هیچوقت نمى شود که یک کشیش ، یک کاردینال به صورت یک انسان کامل دربیاید، اگر واقعا در کاردینالى خودش صادق باشد)).(7) 

الامام الرضا (علیه السلام ): ان امراءة ساءلت ابا جعفر (علیه السلام ) فقالت : اصلحک الله انى متبتلة فقال لها: وما التبتل عندک ؟ قالت : لا ارید التزویج ابدا قال : ولم ؟ قال : التمس فى ذلک الفضل ، فقال : انصر فى ! فلو کان فى ذلک فضل لکانت فاطمة (علیه السلام ) احق به منک ، انه لیس احد یسبقها الى الفضل .(8) 

حضرت امام رضا (علیه السلام ) فرمود: ((زنى در مقام سؤ ال به امام باقر (علیه السلام ) عرض کرد: من ((متبتله )) (یعنى وارسته و رها شده از کامجویى هاى دنیا مى باشم ) حضرت فرمود: مقصود از ((تبتل )) چیست ؟ پاسخ داد: تصمیم دارم هرگز ازدواج نکنم . امام فرمود: براى چه ؟ گفت : براى رسیدن به مقام عالى فضیلت و کمال . حضرت فرمود: از این تصمیم منصرف شو. اگر ترک ازدواج ، ارزش معنوى در بر مى داشت ، حضرت زهرا (علیها السلام ) به درک این فضیلت از تو شایسته تر بود، چنین نیست که احدى در تحصیل ارزشها معنوى بر وى پیشى بگیرد.

اسلام از نظر ریشه میل ، حق فرد را در احساس شهوات به رسمیت مى شناسد. بنابراین در آغاز کار، به واپس زدن و سرکوبى پناهنده نمى شود، بلکه وسیله اسلام براى محدود کردن انگیزه شهوى ، یک عمل روانى دیگرى است که گاهى در پاره اى از مصادیق ، با عمل واپس زدن مشترک است ولى از نظر واقعیت و روش کار و هدف ، با سرکوبى و واپس زدن فاصله بسیارى دارد. اسلام همیشه از قدرت ((بازدارى )) و ((کنترل )) براى محدود کردن امواج شهوت استفاده مى کند تا آن را در حدى متوقف کند که از ایجاد ضرر براى فرد در زندگى فردى ، در عین حال از تولید زیان در زندگى اجتماعى او جلوگیرى کند.

فرق اساسى و بزرگ ((واپس زدن )) و ((بازدارى و کنترل )) این است که ((واپس زدن )) یک فعالیت ناگاه و مضر و خطرناک است ولى ((بازدارى )) یک عمل آگاهانه است که محل آن ضمیر آشکار آدمى است و یا لااقل همیشه تحت تصرف قدرت ضمیر آشکار است .

((بازدارى )) هرگز متوجه ریشه اصلى میل و شهوت نمى شود و مانند ((واپس زدگى )) آنرا قبل از آنکه وارد ضمیر آشکار شود، از تجلى احساسات در میدان ضمیر آشکار جلوگیرى نمى کند.

((واپس زدن )) میل فعالیت حیاتى را از مجراى طبیعى آن باز مى دارد و نیروى اضافى را که براى تحقق بخشیدن هدفهاى اصیل زندگى مطلوب است ، ضایع و فاسد مى کند، در صورتى که اسلام براى تحقق بخشیدن این هدفها مى کوشد و بر این کار اصرار مى ورزد.

عمل ((بازدارى و کنترل )) وقتى شروع مى شود که میل شهوى از تاریکى هاى وجدان پنهان ، وارد میدان روشن وجدان آشکار مى شود. بنابراین وظیفه و هدف اساسى این عمل ، این است که مجارى آنرا تنظیم و پاک کند و بر مقدارى که باید آزاد شود و لحظاتى که مناسب براى خلاصى از آن است ، نظارت کند و آنرا طورى تنظیم نماید که میان تمایلات گوناگون فرد، به عنوان یک شخصیت مستقل و به عنوان یک عضو جامعه ، توازن و هماهنگى ایجاد شود و از زیاده رویهاى مضر جلوگیرى شود و آزادى او را تا سرحد آزار به دیگران پیش نبرد تا در نتیجه مصالح عمومى که نتیجه آن به خود مى رسد، محفوظ بماند. این ((بازدارى )) آگاهانه منظم و مسلط، نگهبان بیدارى است که روح را به محاسبه مى کشاند و او را متوجه راه صلاح و یا به تعبیر قرآن ، متوجه راه حق و ((صراط مستقیم )) مى گرداند.(9)

الامام الرضا (علیه السلام ): لولم تکن فى المناکحة والمصاهرة آیه محکمة ولا سنة متبعة ، لکان فیما جعل الله فیها من برالقریب وتاءلف البعید، ما رغب فیه العاقل اللبیب وسارع الیه الموفق المصیب .(10)

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: اگر درباره ازدواج و دامادى دستورى از خدا و پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) هم صادر نشده بود، همان فواید اجتماعى که خدا در آن نهاده ، از قبیل نیکى با خویشان و پیوند با بیگانگان کافى بود که خردمند صاحبدل را بدان ترغیب کند و عاقل درست اندیش به آن بشتابد.

نظریه فقهاى بزرگ شیعى در مورد ((احکام ازدواج ))

ازدواج به خودى خود، امرى مستحب است و اسلام آنرا از احکام ضرورى آیین خود مى داند. البته در صورتى که به ((قصد قربت )) انجام گیرد، داراى ثواب هم خواهد بود.(11)

نکاح کردن مستحب است ، براى کسى که به آن تمایل داشته باشد، اعم از مرد یا زن .(12)

نکاح ، امرى است مستحب موکد و نیازى به توضیح ندارد، زیرا فضیلت آن محقق است . شخصى که داراى همسر باشد، نیمى از دین خود را حفظ کرده است و آن از بزرگترین فوایدى است که پس از نعمت اسلام (مسلمان بودن ) عاید شخص مى گردد.(13)

نکاح کردن فى حدذاته (به خودى خود) امرى است مستحب و استحباب آن از طریق استناد به برخى از آیات قرآن ، سنت متواتره و اجماع علما ثابت مى باشد.(14)



ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- سوره روم / آیه 21. 

2- ((لتسکنوا)): از ریشه ((سکن )) است . راغب اصفهانى مى نویسد: سکون عبارت است از ثبوت و قراردادن چیزى بعد از تحرک و هیجانهایش . چاقو را نیز از این لحاظ در زبان عرب ((سکین )) نامند که به حرکاتت و التهابهاى حیوان پایان مى بخشد. (مفردات راغب ، ص 236) صاحب مصباح المنیر مى نویسد: چاقو را از این جهت ((سکین )) گویند که به وسیله ذبح ، تحرک و ناآرامى هاى حیوان را به ثبوت و سکون مى برد و خانه را از این رو مسکن گویند که محل آسودگى خانواده و جایگاه مطمئن اموال و اشیاء است . (مصباح المنیر، ص ‍ 384) 

3- تفسیر المیزان ، ذیل آیه 21، سوره روم . 

4-ما و فرزندان ، (ریموندبیچ )، ص 84. 

5- عقل کامل ، ص 60. 

6-همسرى ، ص 143. 

7- تعلیم و تربیت در اسلام ، ((علامه شهید مطهرى ))، ص 398. 

8- بحار الانوار، ج 103، ص 219. 

9-بشریت بر سر دوراهى : ((محمد قطب ))، ص 225 و 226. 

10- میزان الحکمة ، (الزواج ) مکارم الاخلاق ، جلد 1، ص 449. 

11- شرایع الاسلام ((محقق ))، ص 170. 

12- لمعه ((شهید اول )) 

13- عروه الوثقى ، ((سید محمد کاظم یزدى ))، ص 622. 

14- خلاف ((شیخ طوسى ))، جلد 2، ص 203.

شناخت زمان ازدواج (شکوفایى خواهشهاى طبیعى ((فرا رسیدن بلوغ جسمى )))

نیاز به همسر، انگیزه اى است که به امر خدا در وجود بشر نهاده شده تا او را وادار کند که بر طبق قانون کلى جهان رفتار کند و بدین وسیله جریان خلقت برقرار باشد.

از مهمترین مسائل حیاتى براى هر فرد در زندگى ، مساءله ازدواج و تشکیل خانواده است که در واقع مى توان آن را ((پل زندگى )) نامید. هیچ چیز در زندگى نمى تواند به اندازه ازدواج بهروزى یا تیره بختى به بار آورد. یک ازدواج شایسته ضامن یک زندگى پرآرامش در بحرانى ترین شرایط سنى است و مى تواند بنیان سعادت و خوشبختى را براى مرد و زن تا پایان عمر فراهم آورد، و یک ازدواج نامتناسب ممکن است یک عمر مرد و زن را به نگرانى و ناراحتى گرفتار کند و منشاء بدبختى و ناکامى آنها در زندگى شود.

قرآن کریم ازدواج را از نعمتهاى بزرگ و پرارج الهى برشمرده و آن را در ردیف امورى معرفى فرموده که آرامش و سکون واقعى را براى انسان به همراه مى آورد.(1) 

پدران و مادران نسبت به پسران و دختران خود وظیفه دارند که زمینه ساز و راهنماى سازنده اى در مورد گزینش همسر و ((تشکیل خانواده )) براى آنها باشند، زیرا اسلام این موضوع را در مرحله نخست به عهده والدین گذاشته است . خوددارى از اداى این وظیفه سنگین عواقب وخیمى را به همراه دارد.

((هرگاه والدین از این مسؤ ولیت مهم شانه خالى کنند، در صورتى که براى فرزند لغزش و انحرافى پیش آید، گناه آن براى پدر و فرزند، هر دو نوشته مى شود و هر دو در پیشگاه الهى مورد مؤ اخذه قرار خواهند گرفت )).(2) 

((ویل دورانت ))(3) مى نویسد: سرتاسر دوره بلوغ همه شگفتى است . هم سن عقل است و هم سن عواطف گنجینه هاى دل و دماغ هر دم ، سیلى از اندیشه و طوفانى از عشق به هر سو مى پراکند؛ هیچ وقت جهان این همه بیگانه و این همه زیبا به نظر نمى رسد، هیچگاه به این نحو دور از دسترس و با این همه قابل تصرف دیده نمى شود، سنهاى بعدى به حسرت به آن نگاه مى کنند، سن بلوغ بهار قدرتها و فصل بذرافشان خرمنها است . همه عواطف و احساسات پاک غذاى خود را از این سن مى گیرند و مى توان آنرا ((رنسانس زندگى )) نامید، پس این نیروى شگرف چیست که جوان را با ترس و لرز به جلو مى راند و دختر را وادار مى کند که از دیده براند و از دل بجوید؟ آن راز نهانى چیست که در نهانخانه بدن زیباترین گل زندگى انسان یعنى عشق مردى را به زنى مى آفریند؟ سلولهاى مایه اى بدن ، با نشاط تمام در حرکت و شکفتگى مى آیند، گویى مى خواهند براى حفظ این ثروت جدید، بر هر کوششى فایق آیند، همچنان که اصل زیست شناسى عشق انتخاب طبیعى و رشد غریزه آمیزش است . اصل فیزیولوژیکى آن در فرد، تجمع ماده تولیدى است .(4)



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- قرآن چند چیز را مایه آرامش و سکون مى داند:

الف - یاد خدا (سوره رعد / آیه 28)

ب - وجود همسرى که پاسخگوى نیازهاى مشروع آدمى است . (سوره روم / آیه 21)

ج - وجود خانه که محل استراحت و جایگاه امن و پناه مردم است . (سوره نحل / آیه 80)

د - وجود پرارزش شب که خستگى روزانه زندگى را بر طرف مى کند. (سوره یونس / آیه 67) 

2- تفسیر مجمع البیان ، جلد 7، ص 140. 

3- durant Will 

4-همسرى ، ص 145، به نقل از ((لذات فلسفه )).

شرایط ازدواج موفق و بادوام در کلام امام رضا (علیه السلام )

1 - شناخت زمان ازدواج (شکوفایى خواهشهاى طبیعى )

2 - آشنایى کافى به فلسفه و هدف ازدواج

3 - آگاهى و آزادى در انتخاب همسر (بلوغ روانى )

4 - بررسى همه جانبه از طریق مشورت با افراد مجرب و کار آزموده

5 - استخاره

6 - تعیین مهریه

7 - کفویت (تناسب فکرى و روحى طرفین )

8 - ایمان

9 - اخلاق

10 - جمال و زیبایى

آثار جهل در قرآن

1 - دگرگون شدن ارزشها، (سوره بقره ، آیه 216)

2 - نکبت و پشیمانى ، (سوره حجرات ، آیه 6)

3 - بى ادبى ، (سوره حجرات ، آیه 4)

4 - سوءظن و بدبینى ، (سوره آل عمران ، آیه 154)

5 - پراکندگى و اختلاف ، (سوره حشر، آیه 14)

6 - خودباختگى و تقلید کورکورانه ، (سوره انبیاء، آیه 54 - 52)

7 - سرچمشه بهانه جویى ، (سوره بقره ، آیه 118)

8 - تعصب و لجاجت ، (سوره فتح ، آیه 26)

9 - اشاعه فساد، (سوره نمل ، آیه 55)

10 - عامل اصلى شکست ، (سوره انفال ، آیه 65)

11 - سرچشمه کفر، (سوره اعراف ، آیه 138)

12 - نابینایى (کوردلى )، (سوره رعد، آیه 19)

13 - بى برکت شدن عمر و حیات ، (سوره حج ، آیه 5)

14 - مایه سقوط و نابودى ، (سوره انفال ، آیه 22)

15 - ورود به دوزخ ، (سوره اعراف ، آیه 179)