آیین زندگی اسلامی ایرانی
آیین زندگی اسلامی ایرانی

آیین زندگی اسلامی ایرانی

آشنا کردن فرزندان با مکتب اهل بیت

((عبدالله بن صالح هروى )) گوید: در محضر امام رضا (علیه السلام ) بودم ، فرمود:

رحم الله عبدا احیا امرنا قال : کیف یحیى امرکم ؟

قال : یتعلم علومنا ویعلمها الناس فان الناس لو عملوا محاسن کلامنا لا تبعونا.(1) 

خداوند رحمت کند کسى که امر ما (مکتب اهل بیت و تشیع ) را زنده کند. کسى پرسید که امر شما چگونه احیا مى شود؟ فرمود: معارف و علوم و فرهنگ ما را باید بگیرند و آن را به دیگران بیاموزند، زیرا اگر مردم خوبى ها و محاسن کلام ما را بشنوند و بشناسند، از ما خاندان رسالت پیروى خواهند کرد.

راى گوید: عرض کردم : اى فرزند رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) براى ما از امام صادق (علیه السلام ) نقل کرده اند که فرمود:

من تعلم علما لیمارى به السفهاء، او یباهى به العلماء، او لیقبل بوجوه الناس الیه فهو فى النار.

((هر کسى علمى را به این خاطر بیاموزد که با علم خود با افراد سفیه و احمق مجادله و ستیز کند، یا با علم خود بر دانشمندان افتخار کند، یا مردم را متوجه خود نماید، مجازات چنین شخصى آتش دوزخ است )).

امام رضا (علیه السلام ) فرمود:

جدم راست گفت ، آیا مى دانى منظور از سفیهان در این سخن چه کسانى هستند؟

عرض کردم : نه نمى دانم .

فرمود: منظور داستان سرایان مخالف ما هستند.

سپس فرمود: آیا مى دانى منظور از دانشمندان چه کسانى هستند؟

گفتم : نه اى فرزند رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ).

فرمود: منظور علماى آل محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) هستند که خداوند اطاعت و دوستى از آنها را واجب کرده است . سپس فرمود:

آیا مى دانى مردم را متوجه خود سازد چیست ؟

گفتم : نه ، نمى دانم .

فرمود: سوگند به خدا، منظور از آن ادعاى امامت بدون حق است .

بنابراین اگر کسى علم را به خاطر این بیاموزد که با افراد سبک مغز از داستان سرایان مخالف ما، مجادله و ستیز نماید و به دانشمندان آل محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) افتخار و برترى جویى کند و ادعاى امامت ناحق نموده و در پرتو علم خود، مردم را به سوى خویش فرا خواند، اهل دوزخ است . ولى اگر آموختن علم به این خاطر نباشد، خدا او را رحمت نماید، زیرا این امر سبب زنده شدن ولایت و (استحکام ) شیوه و برنامه ما مى شود.(2) 

سئل عن ابى الحسن الرضا (علیه السلام ): فى قوله تعالى : ((عم یتسائلون عن النباء العظیم الذى هم فیه مختلفون )) قال 

: امیر المؤ منین (علیه السلام ): ما لله نباء اعظم منى وما لله آیة اکبر منى ، وقد عرض فضلى على الامم الماضیة على اختلاف السنتها فلم تقر بفضلى .(3) 

از امام هشتم (علیه السلام ) در تفسیر آیه کریمه : ((از چه مى پرسند، از خبر بزرگ که خود در آن اختلاف مى کنند)). فرمود: امیر المؤ منین (علیه السلام ) فرمود: خدا را خبرى بزرگتر از من نیست و خدا هیچ نشانه اى بزرگتر از من ندارد. بدون تردید برترى من بر امتهاى گذشته با اختلاف زبانها که داشتند، عرضه شد و اقرار به فضلیت من نکردند.

((ابراهیم بن عباس طولى )) گوید:

در محضر امام الرضا (علیه السلام ) بودیم ، آن حضرت فرمود: در دنیا نعمت حقیقى وجود ندارد، یکى از حاضران گفت : پس اینکه خداوند در قرآن مى فرماید:

لتسئلن یومئذ عن النعیم .(4) 

این نعیم که خداوند در قیامت از آن سؤ ال مى کند، چیست ؟

این نعمت همان آب خنک است .

امام رضا (علیه السلام ) با صداى بلند فرمود:

این شما هستید که اینگونه تفسیر مى کنید، بعضى از شما مى گویید: منظور از ((نعیم )) در این آیه ، آب خنک است و بعضى مى گویید: منظور غذاى لذیذ است و عده اى گویند: منظور خواب خوشگوار است . ولى پدرم از پدرش امام صادق (علیه السلام ) نقل کرد که همین سخنان در مورد تفسیر ((نعیم )) در محضرش گفته شد. آن حضرت خشمگین گردید و فرمود:

ان الله لا یساءل عباده عما تفضل به علیهم ولا یمن بذلک علیهم ، والامتنان بالانعام مستقبح من المخلوقین ، فکیف یضاف الى الخالق ما لا یرضى المخلوقون به ولکن النعیم : حبنا اهل البیت وموالاتنا یسئل الله عنه عباده بعد التوحید والنبوة .(5)

همانا خداوند، بندگانش را در مورد آنچه که به آنها تفضل و مرحمت فرموده ، بازخواست مى کند و به خاطر آن ، بر آنها منت نمى گذارد، منت نهادن در مورد نعمتهاى مادى از مخلوقات ، ناپسند است . پس چگونه رواست که چنین کار ناپسندى به خدا نسبت داده شود؟ بلکه منظور از ((نعیم )): ((دوستى و ولایت ما خاندان رسالت )) است و خداوند در این باره ، پس از مسئله توحید و نبوت ، بندگانش را مورد سؤ ال قرار مى دهد.

من مات ولیس له امام ، مات میتة جاهلیة ، فقلت له کل من مات ولیس له امام مات میتة جاهلیة ؟ قال : نعم والواقف کافر والناصب مشرک .(6) 

محمد بن اسماعیل گوید: امام رضا (علیه السلام ) فرمود:

هر کس بمیرد و او را امام و رهبرى نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است .

من عرض کردم : هر کس بمیرد و او را امام و رهبرى نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است ؟

فرمود: آرى ، و واقف کافر است و ناصب مشرک .

عن ابن الجهم قال : قلت للرضا (علیه السلام ) جعلت فداک الشتهى ان اعلم کیف انا عندک ؟ فقال : انظر کیف انا عندک .(7)

ابن جهم گوید: به امام رضا (علیه السلام ) گفتم ، فدایت شوم ، مى خواهم بدانم که در نزد شما چه مقامى دارم ؟ حضرت فرمود: بنگر که من در نزد تو چه مقامى دارم .

ان رجلا اتى ابا جعفر (علیه السلام ) فساءله عن الحدیث الذى روى عن رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) انه قال : من قال : لا اله الا الله دخل الجنة . فقال ابوجعفر (علیه السلام ) الخبر حق . فولى الرجل مدبرا فلما خرج امر برده ثم قال : یا هذا! ان للا اله الا الله شروطا! الا وانى من شروطها.(8)

از امام رضا (علیه السلام ) روایت شده است که مردى محضر امام باقر (علیه السلام ) رسید و از آن حضرت درباره حدیثى که از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت شده که آن حضرت فرموده است : هر کس کلمه مقدس ((لا اله الا الله )) بگوید، داخل بهشت مى شود.

سؤ ال کرد، حضرت امام باقر (علیه السلام ) فرمود: خبر راست است .

آن مرد برگشت و چون خارج شد، امام دستور داد، او را باز گردانند. فرمود:

اى مرد!((لا اله الا الله )) داراى شرایطى است ، آگاه باش که من از شروط آن مى باشم .


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- وسائل الشیعه ، جلد 18، ص 102. 

2- عیون اخبار الرضا (علیه السلام )، جلد 1، ص 307. 

3- مستدرک السفینه ، جلد 9، ص 504. 

4-سوره تکاثر / آیه 8. 

5-وسائل الشیعه ، جلد 16، ص 464. 

6-بحارالانوار، جلد 23، ص 78.

واقفیه : گروهى از شیعیانند که امامت را به امام موسى بن جعفر (علیه سلام ) ختم مى کنند.

نواصب : گروهى هستند که به پیشوایان دین ، ناسزا مى گویند. 

7- بحارالانوار، جلد 67، ص 54 - عیون اخبار الرضا (علیه السلام )، جلد 2، ص 50. 

8- بحارالانوار، جلد 3، ص 13.

آموزش قرآن و احکام به فرزندان

قال على بن موسى (علیه السلام ): اجعلوا لبیوتکم نصیبا من القرآن ، فان البیت اذا قرى فیه القرآن یسر على اهله ، وکثر خیره ، وکان سکانه فى زیادة .(1) 

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: براى خانواده خود بهره اى از قرآن کریم ، قرار دهید، زیرا در خانه اى که قرآن قرائت شود، گشایش براى ساکنان فراهم آید و خیرش فراوان شود و اهل خانه در برکت و فزونى باشند. 

حضرت امام خمینى (رحمة الله علیه ) فرموده است : 

قرآن کتابى است جامع و حاوى همه گونه معارف ، از معرفة الذات تا معرفة الافعال است و از مقاصد مهم آن ، تطهیر باطن انسانها از پلیدیها و تحصیل سعادت است . هر طایفه اى به قدر استعداد خود از این کتاب استفاد مى کند. قرائت آن ثواب و پاداش الهى را در بر دارد و چنان که قارى با دید تعلیم و تربیت در آن به تعمق بپردازد، به هدایت ، تعلیم و نور طریق سلوک انسانیت دست مى یابد. 

قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ): 

هو حبل الله المتین ، وعروته الوثقى ، وطریقته المثلى ، المودى الى الجنة والمنجى من النار، لا یخلق من الازمنة ، ولا یغث على الالسنة ، لانه لم یجعل لزمان دون زمان ، بل جعل دلیل البرهان .(2) 

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: قرآن ریسمان محکم خداست ، وسیله اطمینان بخش و راه مستقیم اوست ، راهى است که به بهشت منتهى مى شود، سبب نجات و رهایى از آتش دوزخ است ، قرآن با گذشت زمان کهنه و فرسوده نمى شود و بحث و گفتگو از آن سبب کاستى آن نمى گردد، زیرا که به زمان معینى اختصاص ندارد. 

االامام الرضا (علیه السلام ): عن ابیه (علیه السلام ): ان رجلا ساءل ابا عبدالله (علیه السلام ): ما بال القرآن لا یزداد على النشر والدرس الا غضاضة ؟ فقال : ان الله تبارک وتعالى لم یجعله لزمان دون زمان ، ولا لناس ‍ دون ناس ، فهو فى کل زمان جدید، وعند کل قوم غض ، الى یوم القیامة .(3) 

امام رضا (علیه السلام ) از پدرش روایت مى کند که مردى از امام صادق (علیه السلام ) پرسید: چرا چنان است که قرآن هر چه بیشتر پخش شود و بیشتر مورد بحث قرار گیرد، تازه تر و شادابتر مى شود؟ 

در پاسخ فرمود: خداى متعال آن را مخصوص زمانى خاص غیر از زمانهاى دیگر، قرار نداده است (خداوند قرآن را براى زمان معین و مردمى مشخص ‍ مقرر ننموده است ) به همین جهت است که در هر زمان ، نو و جدید و در نزد هر قوم تازه است تا روز قیامت . 

ناپلئون سیاستمدار معروف جهان ، روزى وارد کتابخانه شد و دستور داد کتابى را برایش بیاورند. مترجم ، کتابى را که آورد، قرآن بود و به این آیه برخورد که ان هذا القرآن یهدى للتى هى اقوم وبشر المومنین (4) و براى وى ترجمه کردند. پس از بازگشت ، ناپلئون آن شب را به این اندیشه بود و خواب راحتى نداشت . فردا مجددا در کتابخانه دستور داد تا آیاتى از قرآن را برایش ترجمه کردند و روز سوم نیز، آنگاه دو جمله تاریخیش را ابراز داشت و گفت : 

آنچه که من احساس کردم و از این کتاب استفاده نمودم ، این است که : ((اگر مسلمانان به دستورهاى جامع این کتاب عمل نمایند، روى ذلت و خوارى را نخواهند دید، مگر اینکه ما در میان آنان و قرآن جدایى بیفکنیم .(5) 

قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ): لو اردت ان اختمه فى اقرب من ثلاثة لختمت ولکنى ما مررت بآیة قط الا فکرت فیها وفى اى شى ء انزلت وفى اى وقت .(6) 

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: ((اگر بخواهم قرآن را در کمتر از سه روز به پایان رسانم ، مى توانم ولى من به هر آیه اى که میرسم ، در معنى آن مى اندیشم همچنین در شان نزولش و زمان نزولش مطالعه و فکر مى کنم )).


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- المحجة البیضاء جلد 2، ص 220. 

2- بحارالانوار، جلد 92، ص 14. 

3- بحارالانوار، جلد 2، ص 280، از کتاب ((علل الشرایع )) و جلد 17، ص 213. 

4-سوره 17 / آیه 9. 

5- هماى سعادت ، ص 96. 

6- سفینة البحار، ((علو)).

جدیت و سخت گیرى در آموزش تعالیم مذهبى جوانان

دوران جوانى ، دورانى پربحران و آشوب است . روح جوانان به مقتضاى دوره جوانى همچون دریاى خروشانى است که همواره متلاطم و طوفانى است و داراى جزر و مدهاى سریع و پى در پى مى باشد. جوانان روحى حساس و سریع التاثیر و پر توقع دارند، میل به کمال در آنها شدید است ولى معمولا راه سعادت را نمى دانند. لذا بیش از همه محتاج به هدایت هستند و اگر راهنمایى محروم شوند، بر اثر طغیان غرایز در لجنزار بدبختى سقوط خواهند کرد. براى اصلاح حال جوانان راهى جز آموزش دادن دستورات و قوانین نجاتبخش دین مقدس اسلام نیست .

بر اولیاى جوانان لازم است اولا خودشان به اساس اسلام و تعالیم روحبخش آن آشنایى داشته و علاقه مند به آن باشند. ثانیا به آن تعالیم عمل کنند و دستورات آنرا به کار ببندند. ثالثا عشق به فراگیرى تعالیم مذهبى را در جوانان ایجاد نمایند و آنان را براساس روش تشویق به کسب معارف اسلامى وادار کنند، در غیر اینصورت با روش تنبیه و تهدید، به آنان بفهمانند که راه وصول به عزت و بزرگوارى جز طریق دیندارى نیست .

قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ): لو وجدت شابا من شبان الشیعة لا یتفقه ، لضربته عشرین سوطا.(1)

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: اگر جوانى از جوانان شیعه را بیابم که در مقام فراگیرى دانش در دین نباشد، پشت او را با تازیانه ملامت و توبیخ یا تنبیه بدنى ((در حد بیست تازیانه )) به درد مى آورم تا اینکه موازین دینى را که برنامه زندگى اوست ، بیاموزد.

1 - یکى از اساسى ترین و عمومى ترین مسائل حیاتى و اجتماعى براى هر جوان مساءله تقلید است و تقلید در این مورد به معنى پیروى جاهل ((نسبت به احکام دین )) از عالم دانا و عاقل (مجتهد) است .

معمولا هر فرد ناوارد به حکم عقل باید به شخص مطلع و کار آزموده مراجعه کند.

کسى که مى خواهد خانه بسازد، به مهندس عالم و دانا و کاردان رجوع مى کند.

هر فردى که لباس مى خواهد، نزد خیاط مى رود.

بیمار عاقل بى اطلاع از علم طب ، نزد طبیب حاذق مى رود، .

لذا افرداى که در امور دینى و معنوى جاهل و بى اطلاعند، باید از مجتهد و مرجع که در امر دین استاد و بادانش است ، تقلید کنند.

مجتهد کسى است که سعى و کوش مى کند و خود را براى تحصیل علم و دانش به رنج انداخته ، براى کسب فضیلت ، هر مشقتى را تحمل مى کند تا بتواند یک حکم شرعى را به طریق استدلال و عقل از کتاب خدا و سنت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و اخبار ائمه دین استنباط نماید.

مجتهد تنها کسى است که در احکام مذهبى تخصص دارد و دیگران صلاحیت دخالت در این فن را ندارند.

2 - هر جوانى که خود را از تقلید بى نیاز پندارد، با یک پندار دروغى و خنده وار خود را فریب داده است .

3 - دین شناسى کلید بینش و دل آگاهى جوانان و سبب زنده نگهداشتن گرایش دینى و باطراوت ماندن روحیه کاوشگرى در آنهاست و به قول دانشمندان غرب همواره مذهب را در بین آنها [up to date] یعنى مطابق شرایط زمان و مکان نگاه مى دارد و این عامل در واقع نیروى حیاتبخش ‍ اسلام و تاجى درخشان بر تارک آیین جعفرى است .


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- بحارالانوار، جلد 75، ص 346 - مکارم الاخلاق ، ((طبرسى )).

تشویق فرزندان بر اساس لیاقتها و شایستگى هاى خاص خود

برترى دادن بعضى از فرزندان (به حسب لیاقتهایشان ) بر بعضى دیگر، در برخى موارد جایز است ولى هرگاه موحیات و کینه توزى و دشمنى دیگران را فراهم کند، باید ترک شود. 

در روایتى مى خوانیم : 

على بن ابیطالب (علیه السلام ) مى فرماید: روزى پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) در منزل ما استراحت کرده بود، امام حسن آب طلبید، رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) برخاسته قدرى شیر دوشید و در ظرفى کرده به دست امام حسن (علیه السلام ) داد. حسین از جاى خویش بلند شده ، خواست کاسه شیر را از دست حسن بگیرد، اما پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) جلوى حسین را گرفت و او را از این کار باز داشت . 

حضرت زهرا که این منظره را تماشا مى کرد، عرضه داشت : یا رسول الله ! گویا حسن را بیشتر دوست دارى ؟ پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) پاسخ داد: چنین نیست ، بلکه دفاع و پشتیبانى من از حسن (علیه السلام )، این است که او حق تقدم دارد و زودتر از حسن (علیه السلام ) تقاضاى آب کرد. پس باید رعایت نوبت را نمود. (1) 

((ابوهریره )) گوید: 

امام حسن و امام حسین (علیهما السلام ) در حضور رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) کشتى مى گرفتند، رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) به امام حسن مى فرمود: آفرین حسن ، آفرین حسن . 

فاطمه از روى تعجب خطاب به پیامبر کرد و عرضه داشت : 

اى رسول خدا! با اینکه حسن بزرگتر از حسین است ، او را بر علیه حسین تشویق مى کنى ؟! پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) پاسخ داد: علتش این است که حسین از تاییدات الهى برخوردار است و جبرئیل او را تشویق مى کند. بدین سبب من او را تشویق مى کنم .(2) 

قائل شدن تساوى در موارد تبعیض مایه تباهى و از هم گسستن نظام زندگى است . فرزندى که موازین علم و ادب و یا مزایاى دیگر اخلاقى را رعایت نمى کند، یکسان نگریستن به چنین فردى علاوه بر اینکه روح فضیلت خواهى را در دیگران مى کشد، خود ستمى است بر این فرد که به طور خودرو، رشد کند و بالا رود. عدم رعایت یکسونگرى به فرزندان در مواردى به حسب حال ایشان ، مهرى است که از جانب مربى باید اعمال شود، گرچه ظاهر کار تبعیض است ولى در باطن مهر است و محبت . عن سعدبن سعدالاشعرى : قال ساءلت اباالحسن الرضا (علیه السلام ) عن الرجل یکون بعض ولده احب الیه من بعض ویقدم بعض ولده على بعض ؟ فقال : نعم قد فعل ذلک ابو عبدالله (علیه السلام ) نحل محمدا وفعل ذلک ابوالحسن (علیه السلام ) نحل احمد شیئا، فقمت انابه حتى حزته له ، فقلت : جعلت فداک ! الرجل یکون بناته احب من بنیه ؟ فقال : البنات والبنون فى ذلک سواء، انما هو بقدر ما ینزلهم الله عزوجل منه .(3) 

((راوى )) گوید: 

از امام رضا (علیه السلام ) پرسیدم مردى برخى از فرزندانش را بر برخى دیگر ترجیح مى دهد و یا یکى را بیشتر از دیگرى دوست دارد. (این چه حکمى دارد)؟ حضرت فرمود: آرى امام صادق (علیه السلام ) نیز اینطور رفتار مى کرد.(4) به ((محمد)) علاقه بیشترى نشان مى داد و حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام ) نیز به ((احمد)) علاقه داشت و او را بر دیگر فرزندش برترى مى داد. هنگامى که از جاى خود برخاستم ، عرض کردم ، فدایتان شوم . مردى که دختر خود را از پسرش بیشتر دوست دارد، همان حکم را دارد، حضرت فرمود: 

پسر و دختر در این حکم باهم مساویند. 

از این احادیث ، نکته بسیار مهمى به دست مى آید و آن ، این که دوران کودکى آنقدر که مورد توجه روان شناسان است . حائز اهمیت نیست ، یعنى اینطور نیست که پرورش کودک در این مرحله ، تنها عامل تعیین کننده رفتار آینده فرد باشد، بلکه دوران کودکى مخصوصا مرحله اول آن ، آثار و عوارضى به همراه دارد که بر شخصیت منعکس مى شود ولى در یک حوزه محدود، نه به آن صورت مبالغه آمیز که در دوران شناسى مادى بیان شده و تعیین کننده نهایى رفتار شخص باشد. آگاهى و شناخت نسبت به این حقایق ، بدون شک بسیارى از دیدگاههاى تربیتى و روان شناسى را که در اذهان راه یافته و نیز به صورت حقایق غیرقابل انکار جلوه مى کنند، تغییر خواهد داد. با توجه به قضیه بردران یوسف که از پدرشان خواستند یکى را بر دیگرى ترجیح ندهد تا مبادا تمایلات خصمانه وادارشان سازد که با برادرشان بد رفتار کنند و همچنین موضوع برترى دادن فرزندى بر دیگر فرزندان توسط امامان (علیهما السلام ) مى توانیم مشکل را اینگونه حل کنیم که برادران یوسف در نهایت امر، بعد از آگاهى از ماهیت عداوتشان قادر به تعدیل رفتار خود گشتند، به طورى که برادرشان را با فریاد خطاب کردند: تا تا الله اثرک الله علینا، ((به خدا قسم خداوند تو را بر ما برگزید و برترى بخشید)). اما این عداوت درونى هنگامى تعدیل شد که از یک طرف به جایگاه یوسف و رابطه انسانى اش پى بردند و از طرف دیگر تمام نقشه ها و طرحهاى ایشان با شکست روبرو گشت ، و به این ترتیب ، در داستان برادران یوسف مى بینیم که تعدیل رفتار امرى ممکن و کاملا محتمل است و همچنین امامان (علیهما السلام ) که بعضى از فرزندانشان را بر بعضى دیگر برترى مى دادند، آثار و عوارضى که منجربه مشکل تعدیل شود، به همراه نداشته است .(5) 

از امام رضا (علیه السلام ) روایت شده است : 

روزى حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام ) در محضر پدرش امام صادق (علیه السلام ) سخنى گفت که باعث شگفتى و سرور شادى پدر شد. 

حضرت در مقام تشویق از فرزند خود، او را مورد خطاب قرار داد و فرمود: 

یا بنى ! الحمدالله الذى جعلک خلفا من الاباء، وسرورا من الابناء، وعوضا عن الاصدقاء.(6) 

((اى فرزندم ! سپاس خداى را که تو را جانشین و خلف پدران و مایه سرور و بهجت فرزندان و جانشین دوستان قرار داد. (یعنى فرزندم ، تو با این شایستگى و لیاقتى که از خود نشان مى دهى ، هم بهترین خلف و جانشین پدر هستى و هم بهترین فرزند و مایه روشنى چشم پدر و هم بهترین یار و مونس پدر به جاى دوستان او مى باشى ). 

هشدار مهم تربیتى یا زنگ خطر!

امام باقر (علیه السلام ) فرموده است : 

قال والدى (علیه السلام ) والله انى لا صانع بعض ولدى واجلسه على فخذى وافکرله فى الملح ، واکثر له الشکر، وان الحق لغیره من ولدى ولکن مخافة علیه منه ومن غیره ، لئلا یصنعوا به ما فعلوا بیوسف اخوته ، وما انزل الله سورة یوسف الا امثالا لکیلا یحسد بعضنا بعضا کما حسد یوسف اخوته وبغوا علیه فجعلها حجة ورحمة على من تولانا ودان بحبنا وحجة على اعدائنا ومن نصب لنا الحرب .(7) 

به خدا سوگند براى حفظ ظاهر، گاه یکى از فرزندانم را بیشتر نوارش ‍ مى کنم ، او را روى زانو مى نشانم ، مهر و محبت بیشترى نثارش مى کنم ، با اینکه آن فرزند دیگرم شایسته این همه عنایت و تکریم است و نه این . ولى بر آنان مى ترسم که از ناحیه فرزندان و یا دیگران آسیبى برسد. 

همانطور که برادران یوسف به یوسف ستم نمودند. خداوند سوره یوسف را بعنوان نمونه هایى از سرانجام حسد بیان فرمود تا ما نسبت به یکدیگر حسد نورزیم آنچنان که برادران یوسف بر او حسد بردند و بر او ظلم کردند، خداوند آن داستان را حجت و رحمت قرار داد، نسبت به کسانى که با ما دوستى بورزند و به محبت ما نزدیک شوند و بر دشمنان ما و کسانى که با ما جنگ و ستیز دارند، حجت گردید. 

در این روایت به ماجراى حضرت یوسف و برادران او استدلال شده که اگر برادران یوسف توجه خاص پدر را نسبت به یوسف احساس نمى کردند، درباره او حسد نمى بردند. پس در موارد احساس خطر لازم است صاحبان حق را در انظار دیگران برترى نداد، مبادا مورد حسد و ظلم و ستم دیگران واقع شوند و عواقب وخیم آنها را تهدید کند.


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- بحارالانوار، جلد43، ص 283. 

2- بحارالانوار، جلد 43، ص 265. 

3- مسندالامام الرضا (علیه السلام )، جلد 2، ص 277 - کافى ، جلد 6، ص 51. 

4- امام صادق (علیه السلام ) فرموده است : صنع ذلک على (علیه السلام ) بابنه الحسن وفعل ذلک الحسن بابنه على وفعل ابى ، بى وفعلته انا. (وسائل الشیعه ، جلد 13، ص 344) 

5- اسلام و روان شناسى ، ((دکتر بستانى ))، ص 89. 

6-عیون اخبارالرضا، جلد 2، ص 127 - بحارالانوار، جلد 48، ص 24 

7- وسائل الشیعه ، جلد 13، ص 345 - 344.

اجراى امنیت و عدالت در محیط خانواده

از شرایط لازم براى ایجاد نظم و انضباط و جلوگیرى از هرج و مرج در محیط کوچک خانواده ، حسن مدیریت پدر است . 

پدرانى که به علت فرمانروایى مطلق ، با توسل به زور و خشونت و ستمگرى اعضاى خانواده را به وحشت مى اندازند و آنان را به اطاعت کورکورانه خویش وامیدارند، ظلمى بسیار بزرگ مرتکب شده ، علاوه بر اینکه افراد خانواده را از رشد طبیعى خود باز مى دارند، مانع رشد معنوى و کمالات لایق فرزندانشان نیز خواهند شد. 

گاه نیز مادران نادان که کودکان خود را درک نمى کنند و به شخصیت آنها توجهى ندارند، براى آرام ساختن آنان ، از نیروى تخیلشان سوء استفاده کرده آنها را از موجودات موهوم و افسانه هاى چون ((لولو)) و ((غول )) و یا موجودات واقعى مانند ((سگ )) و ((گربه )) و ((گرگ )) مى ترسانند و سعى مى کنند از راه وحشت و ترس آنها را ساکت و خاموش کنند و به اطاعت خود مجبور سازند. این روش تربیتى نادرست نیز برخلاف موازین شرع و عقل است و ناکامیهاى غیر قابل جبرانى را براى فرزندان به بار مى آورد، بطورى که عکس العمل آن تا پایان عمر در تمام زندگى آنها مشهود است . 

لا یحل لمسلم ان یروع مسلما.(1) 

براى هیچ مسلمانى شایسته نیست که مسلمانى را به وحشت اندازد. 

((مسو)) حکیم ایتالیایى مى گوید: 

((آینده و عظمت هر ملتى تنها بسته به تجارت و صنعت و دارایى و رزمجویى افراد آن ملت نیست ، بلکه منوط به استعداد کودکان آن ملت و به درجه بى باکى و ترسناکى آنهاست ، باید به خاطر داشت که ترس مرضى است مثل سایر امراض و اقدام در معالجه آن ضرور مى باشد. اگر آدم بى باک گاهى اشتباه مى کند، آدم ترسو همیشه خطاکار است )).(2) 

راههاى امنیت روانى (یا مبارزه با ترس ) براى فرزندان 

1 - خوددارى از ترساندن اعضاى خانواده به هر شکل . 

2 - نیرومند کردن جسم و روح فرزندان به جهت مقاومت آنها در برابر مخاطرات ترس . 

3 - پاسخگویى مستدل و منطقى به مشکلات روانى فرزندان . 

4 - ارائه الگوى بى باکى به فرزندان . هرگاه پدر یا مادر ترسو باشند. نمى توانند براى فرزندان خود سرمشق بى باکى باشند. 5 - تلقین بى باکى به آنها. 

6 - پرهیز از جروبحثها و طرح مشاجرات خانوادگى در حضور فرزندان . 

امام رضا (علیه السلام ) فرموده است : 

ان الله تعالى یبغص القیل والقال ... .(3) 

((همانا خداوند جدال بى مورد را بسیار ناخوش دارد)).


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1-وسائل الشیعه ، (کتاب العشرة )، عیون اخبار الرضا، ص 228. 

2- روان شناسى پرورشى ، دکتر على اکبر سیاسى ، ص 210. 

3- تحف العقول ، ص 443 - بحارالانوار، جلد 78، ص 335.

آموزش (ترغیب فرزندان به سوى علم آموزى )

اولیا و مربیان براى رساندن نسل نو به کمال حقیقى خود، باید آنها را به سوى علم آموزى دعوت کنند، چه آنکه و دانش نوربخش خرد، زنده کننده جان آدمى و بهاى نفیس آن است .

اگر در تحصیل علم و دانش کوشش نشود، چه بسا آدمى خود را به بهاى ارزان مى فروشد. بدون معرفت و شناخت آدمى کور است و کور چیزى را نمى بیند تا براى نجات خویش بدان دست یازد و چنگ زند.

قرآن مجید با آوردن بیش از ((150)) بار واژه ((علم )) و بیش از ((770)) بار کلمات برگرفته از آن ، همچنین در 27 آیه با استفاده از جمله ((اعملوا: بدانید)) دعوت صریح به فراگیرى علم نموده است .

این کتاب آسمانى با استفاده از انواع عبارات و لطایف ، آدمى را به سوى معرفت و دانش سوق مى دهد و علم و آگاهى را برترین امتیاز، سودمندترین گنج و کارسازترین نعم الهى برشمرده است .

وجود مردم دانا مثال زر و طلاست 

به هر کجا که رود، قدر و قیمتش ‍ دانند 

بزرگ زاده نادان به شهر وا ماند 

که در دیار غریبش به هیچ نستانند مرحوم علامه طباطبایى فرموده است : علم و دانش واقعى ، آن علم ودانشى است که آدمى را به سوى حق رهنمایى کند، زیرا انسان به وسیله علم به خدا کامل مى شود و از آن به معناى واقعى کلمه سود مى برد و از فقدان و نبود آن علم زیان مى بیند و سایر علوم غیر از علوم الهى مانند مال و ثروت است که در زندگى دنیا از آن بهره مند مى گردد ولى به فناى دنیا فانى مى شود.(1) 

باید دانست که تعلیم مقدمه تربیت است . علم و دانش از راههاى مختلف همچون آموزش ، پرسش ، تجربه ، کثرت مطالعه ، مباحثه بارور مى شود.

راه تحصیل و ازیاد علم ، بدون سؤ ال و پرسش ممکن نیست . زیرا سؤ ال اندوخته اى عملى (افکار تازه و علوم ) دیگران را با ما مرتبط مى سازد و از این طریق نواقص و کمبودهاى ما را بر طرف مى سازد و استعدادها و دانستنى هاى علمى ما را همچون غنچه باز مى کند و به گل مى نشاند و آن را از اجمال به تفصیل در مى آورد و از این طریق عقل و دانش ما را شکوفا مى سازد. العلم خزائن ومفاتیحه السوال .(2) 

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: علم گنجینه هاى کمال است و کلیدهاى آن گنجینه ها، پرسش کردن است که این کلید همه درهاى پیشرفتهاى علمى را در برابر انسان مى گشاید.

امید عافیت آنگه بود موافق عقل 

که نبض را به طبیعت شناس ‍ بنمایى 

بپرس آنچه ندانى که ذل پرسیدن 

دلیل راه تو باشد به عز دانایى 

من کان فى طلب العلم کانت الجنة فى طلبه .(3) 

کسى که در طلب علم مى کوشد، بهشت نیز در طلب اوست .

والعلم اجمع لاهله من الاباء.(4) 

علم و دانش فراهم کننده تر است براى اهل علم از نسب پدران .

(آنها که پیوسته با مطالب علمى سروکار دارند. پیوندشان با یکدیگر استوارتر است تا رابطه برادران نسبت به یکدیگر به واسطه پدرانشان ).

شرح حال موفقیت دانشمندانى که به مقصود خویش نایل آمده و شاهد آرزو را در آغوش کشیده اند، به ما مى فهماند که این گروه براى رسیدن به قله رفیع دانش چه رنجها و صدماتى متحمل شده اند و از چه مراحل پرآفت و خطر گذشته اند. این اشخاص براى بارور ساختن استعداد و قواى خود، از طریق سؤ ال و پرسش هر معضله علمى ، آن مانع را از سر راه خود کنار زده و دیگر هیچ چیز آنها را از سیر در خط ترقى باز نمى داشت .

هر کس از نتایج و ثمرات علم و دانش بهره مند شود، هرگز از استعانت جستن از علوم دیگران مستغنى و بى نیاز نخواهد شد زیرا کسى که علم خود را به اندازه اى بداند که دیگر نخواهد از کسى چیزى بیاموزد، هیچوقت به انجام کارى بزرگ نخواهد شد. بر هر جوینده لازم است در آموختن و پرسش مطالب علمى خجالت نکشد و با کمک و مساعدت کسانى که از او باتجربه ترند، چیزهاى تازه اى بیاموزد، کسانى که در اثر تجربه زیاد پخته و خردمند شده اند هم ، همیشه سعى دارند درباره مطالب مهم مرتب سؤ ال کنند.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- تفسیر المیزان ، جلد 17، ص 260 - 258. 

2- عیون اخبار الرضا، باب 3. 

3- میزان الحکمه ، جلد 6، ص 471. 

4-بحارالانوار، جلد 74، ص 175.

مراقبتهاى ویژه مادر در ایام بارداى از فرزند

عن الحسن بن الجهم : قال : سمعت اباالحسن الرضا (علیه السلام ) یقول : قال : ابوجعفر (علیه السلام ): ان النطفة تکون فى الرحم اربعین یوما، ثم تصیر علقة اربعین یوما، ثم تصیر مضغة اربعین یوما، فاذا کمل اربعة اشهر، بعث الله ملکین خلاقین ، فیقولان : یا رب ما تخلق ذکرا او انثى فیؤ مران . فیقولان یا رب شقیا او سعیدا فیؤ مران ، فیقولان : یا رب ما اجله وما رزقه ، وکل شى ء من حاله وعدد من ذلک اشیاء ویکتبان المیثاق بین عینیه ، فاذا اکمل الله له الاجل بعث الله ملکا، فزجره زجرة فیخرج وقد نسى المیثاق ، فقال الحسن بن الجهم : فقلت له : افیجوزان یدعو الله فیحول الانثى ذکرا والذکر انثى ؟ فقال : ان الله یفعل ما یشاء.(1)

حسن بن جهم گوید: از امام هشتم شنیدم که فرمود:

امام ششم فرمود: نطفه در رحم چهل روز مى ماند، سپس چهل روز علقه مى شود، پس چهل روز مضغه مى شود، وقتى چهار ماهه شد، دو فرشته مى آیند، پس عرض مى کنند: پروردگارا مرد شود یا زن ؟ پس خداوند فرمان مى دهد، عرض مى کنند: شقى است یا سعید؟ پس فرمان مى رسد. عرض ‍ مى کنند: چیست اجلش و رزقش و احوالش و امور دیگر و همه را بین دو چشمانش مى نویسند. پس چون مدتش به پایان مى رسد، فرشته اى مى آید و او را زجرى مى دهد و کودک به دنیا مى آید.

حسن بن جهم پرسید: آیا مى توان از خداوند خواست که پسر، دختر شود و دختر پسر شود؟

حضرت فرمود: خداوند آنچه بخواهد، انجام مى دهد.

الامام الرضا (علیه السلام ): جف القلم بحقیقة الکتاب من الله بالسعادة لمن آمن واتقى ، والشقاوه من الله تبارک وتعالى لمن کذب وعصى .(2) 

امام رضا (علیه السلام ) فرمود:

از سوى خداوند تبارک و تعالى قلم قضا جریان یافته و سعادت و کامیابى را براى اهل ایمان و تقوا و شقاوت و بدفرجامى را براى دروغگو و متخلف از فرمان الهى ، مقرر داشته است .


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- کافى ، جلد 6، ص 13. 

2- قرب الاسناد، ص 355 - بحارالانوار، جلد 5، ص 154.

اجراى سنتهاى اسلامى (ختنه ، عقیقه ، تراشیدن موهاى سر، بهداشت ، خواب و استراحت کودک )

عن الرضا (علیه السلام ) عن ابائه ، قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ): اختنوا اولادکم یوم السابع فانه اطهر، واسرع لنبات اللحم .(1)

امام رضا (علیه السلام ) از پدرانش روایت کرده که حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: فرزندان خود را روز هفتم تولد ختنه کنید، زیرا به این وسیله پاکتر و زودتر گوشت مى روید.

عن الرضا (علیه السلام ) فى کتابه الى الماءمون قال : والعقیقة عن المولود الذکر والانثى واجبة وکذلک تسمیته وحلق راءسه یوم السابع ویتصدق بوزن شعره ذهباء او فضة .

امام رضا (علیه السلام ) در نامه خود به مامون نوشت : گوسفند عقیقه از مولود پسر و دختر واجب است . همچنین نامگذارى فرزند واجب است ، و تراشیدن سرش در روز هفتم ولادت و به وزن موى او صدقه داده شود، طلا یا نقره .

عن الرضا (علیه السلام ): قال رسول الله : اغسلوا صبیانکم من الغمر، فان الشیطان یشم الغمر، فیفزع الصبى فى رقاده ، ویتاءذى بها الکاتبان .(2) 

حضرت رضا (علیه السلام ) فرمود: حضرت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرموده است : دست و روى کودکان خود را از آلودگى ناشى از چربى بشویید و پاکیزه کنید زیرا شیطان بوى چربى را استشمام مى کند و در خواب ، کودک را به وحشت مى اندازد و فرشتگان موکل او آزار مى بینند.


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- مسندالامام الرضا، جلد 2، ص 278 - عیون اخبار الرضا، جلد 2، ص 28. 

2- عیون اخبار الرضا، جلد 2، ص 69.

تقاضاى فرزند سالم از خداوند: روز ولادت ((آغاز تحولات بشر))

از دیدگاه امام رضا (علیه السلام ) دو ادوار زندگى انسان ، سه روز است که بزرگترین تحول در آن به وقوع مى پیوندد.
1 - روز ولادت
2 - روز مرگ
3 - روز قیامت
در روز ولادت ، نوزاد پس از نه ماه مسافرت و سپرى کردن ایام پرفراز و نشیب در رحم مادر، آن بستر را ترک مى کند و به عالم دنیا انتقال مى یابد و تمام شرایط زندگیش دگرگون مى شود و کلیه صفات مطلوب و نامطلوبى که از پدر و مادر دور و نزدیک خود به ارث برده ، با خود به دنیا مى آورد و اوضاع و احوالش تثبیت مى شود.
عن یاسر الخادم : قال : سمعت ابا الحسن الرضا (علیه السلام ) یقول : ((ان اوحش ما یکون هذا الخلق فى ثلثة مواطن ، یوم ولد ویخرج من بطن امه فیرى الدنیا، ویوم یموت فیعاین الاخرة واهلها ویوم یبعث حیا، فیرى احکاما لم یرهاشى دار زنیا.(1) یاسر خادم مى گوید:
از حضرت رضا (علیه السلام ) شنیدم که مى فرمود: وحشت بارترین مواقع براى این مردم ، در سه وقت است :
1 - روز ولادت که از شکم مادر خارج مى شوند و دنیا را مى بینند.
2 - روزى که مى میرند و جهان پس از مرگ و اهل آن عالم را مشاهده مى کنند.
3 - روزى که دوباره زنده مى شوند، به صحنه قیامت قدم مى گذراند و احکامى را مشاهده مى کنند که در دنیا ندیده اند. یکى از شاخه هاى حب ذات در وجود انسان ، علاقه به فرزند است . این علاقه ناشى از دو عامل است :
1 - پشتیبانى و دلگرمى در زندگى : 
معمولا پدر و مادر به وسیله برخوردارى از حمایت فرزند، مخصوصا در دوران پیرى و فرتوتى مى توانند بر بسیارى از مشکلات زندگى فایق آیند.
2 - دوستى بقا و ادامه حیات : 
معمولا والدین براساس میل طبیعى فرزندخواهى انتظار داردند که پس از حیاتشان ، فرزندان با انجام اعمال خیر و آمرزشخواهى همچنان پرونده عمر آنها را باز گذارند.
ان الله تعالى اذا اراد بعید خیرا، لم یمته حتى یریه الخلف .(2) 
هرگاه خداوند بخواهد خیر و سعادت به بنده اى روى آورد، او را نمى میراند تا اینکه داراى فرزندى گردد و در زمان حیات خویش نسل و اولاد خود را مشاهده کند.
در بیان دیگرى از آن بزرگوار وارد شده است :
من مات بلا خلاف ، فکاءن لم یکن بین الناس ، ومن مات وله خلف فکاءن لم یکن .(3) 
((هر کس بمیرد و از خود فرزندى به یادگار نگذارد، مثل این است که هرگز میان مردم زندگى نمى کرده و حیاتى نداشته است ، اما هر کس از دنیا برود و از خود فرزندى به یادگار گذارد، مثل این است که نمرده و در میان مردم حیات دیگرى دارد.))
از مهمترین نعمتهاى الهى براى والدین ، سلامت نوازد است .
کودکى که از نظر جسمى و روحى سالم به دنیا بیاید، مى توان گفت پنجاه درصد سعادتش در حین ولادت تامین شده است . مسلما چنین فردى با آرامش خاطر مى تواند به تمام تمنیات مشروع خویش پاسخ مشروع دهد و شاهد مقصود را در آغوش کشد، ولى کودکى که از نظر جسمى معیوب و با روان آشفته متولد میشود، از زندگى احساس محرومیت مى کند و این احساس پیوسته روانش را رنج مى دهد و خاطرش را آزرده و ملول مى سازد. به علاوه رنج تحقیر و توهین دیگران ، ممکن است عقده او را تشدید کند و او را به پرخاشگرى و انتقامجویى از دیگران وادار نماید.
اذا یئس الانسان طال لسانه 
کسنور مغلوب یصول على الکلب .(4) هرگاه انسان دچار یاءس و سرخوردگى شود، زبانش دراز مى گردد، همانطورى که گربه مغلوب ، به سگ حمله ور مى شود.
عن یعقوب الجعفرى : قال :
سمعت اباالحسن (علیه السلام ) یقول : لا باءس بالغزل فى ستة وجوه :
المراءة التى ایقنت انها لا تلد، والمسنة ، والمراءة السلیطة ، والبذیة ، والمراءة التى لا ترضع ولدها، والامة .(5) یعقوب جعفرى گوید: از امام رضا (علیه السلام ) شنیدم که چنین مى فرمود: عزل کردن (باردار نساختن زوجه ) در شش صورت مانعى ندارد:
1 - زنى که یقین دارى نازاست .
2 - زن سالخورده و فرتوت .
3 - زن پرخاشگر یعنى (بد زبان و دهن دریده ).
4 - زن بد زبان و فحاش .
5 - زنى که فرزند خود را شیر نمى دهد.
6 - کنیز
فرزندانى که از مادران آلوده به دنیا مى آیند، نمى توانند داراى زندگى سالمى باشند، زنانى که دچار آلودگى هاى اخلاقى هستند، در درجه اول به خود و در درجه دوم ، به جامعه بشرى خیانت مى کنند و در حقیقت انسانیت را از مسیر اصلى خود منحرف و یا لااقل سیر آنرا کند و یا متوقف مى سازند. قطعا فرزندانى که از مادران آلوده دامن پا به عرصه جهان مى گذارند، دیرى نمى گذرد که جامعه را به وجود خود رنج مى دهند و بدون شک عده اى از ناقص عقلان و ابلهان اخلاقى و دیوانگان و جنایتکاران را بر شمار اجتماع خواهند افزود.
مرد وظیفه شناس کسى است که مشى عاقلانه در زندگى انتخاب کند، خود را مدیون اجتماع بداند، به سلامت نسل آینده توجه داشته باشد. در حقیقت همچون یک میکانیسین متخصص که ابزارها و چرخهاى یک واحد صنعتى را براى جریان و حرکت صحیح آن تعمیر و اصلاح مى کند، توانسته است واحد بزرگ یا کوچک اجتماع بشرى را در راه حرکت صحیح و ترقى و پیشرفت یارى و مدد نماید و براى این واحد بزرگ یا کوچک انگل و طفیلى و عناصر مخل و سد راه ترقى بار نیاورد، این خدمت مقدس به یقین بالاتر از هر خدمتى است چه اگر ما انسان سالم نداشته باشیم ، جامعه نمى تواند به خوبى از مزایاى زندگى اجتماعى برخوردار شود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- تفسیر برهان ، ص 656 - تفسیر نورالثقلین ، ص 335. 
2- بحارالانوار، جلد 101، ص 91. 
3- مکارم الاخلاق ، ص 219. 
4- گلستان سعدى . 
5-عیون اخبار الرضا، جلد 1، باب 28، حدیث 17 - روضه المتقین ، جلد 8، ص 381.

دور بودن برنامه جشن همسرى از ((لهو)) و ((لعب ))

عن یونس ، قال : ساءلت الخراسانى (علیه السلام ) عن الغناء و قلت :

ان العباسى ذکر عنک انک ترخص فى الغناء فقال : کذب الزندیق ما هکذا قلت له : ساءلتى عن الغناء، فقلت : ان رجلا اتى ابا جعفر فساءله عن الغناء فقال : یا فلان اذا میزالله بین الحق والباطل فاین یکون الغناء؟

قال : مع الباطل ، فقال : قد حکمت .(1)

((یونس )) روایت کرده است که از خراسانى (حضرت امام رضا (علیه السلام )) درباره غنا پرسیدم و گفتم یکى از عباسى ها (2) خیال کرده که جنابعالى غنا را اجازه مى فرمایید!

حضرت فرمود: زندیق (3) دروغ مى گوید! من چنین سخنى به او نگفتم که غنا جایز است . حضرت براى یونس اصل ماجرا را چنین توضیح مى دهد که آرى آن مرد عباسى آمد و از من درباره حکم غنا پرسید. به او گفتم ، همانا مردى به حضور جد بزرگوارم ، امام باقر (علیه السلام ) رسید و از آن حضرت درباره غنا پرسش کرد. حضرت هم به او پاسخ داد: اگر خداوند بین حق و باطل جدایى بیندازد، پس (به نظر شما) غنا را در کدامین قسمت (در طرف حق یا در طرف باطل ) قرار مى دهد. امام باقر (علیه السلام ) هم متقابلا به او فرمود:

درست حکم کردى . حکم مساءله همین است که تو گفتى . پس غنا باطل است .

خداوند در قرآن مى فرماید:

ومن الناس من یشترى لهوالحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم ویتخذها هزوا اولئک لهم عذاب مهین .(4) 

((بعضى از مردم سخنان بیهوده را مى خرند تا مردم را از روى نادانى ، از راه خدا گمراه سازند و آیات الهى را به استهزا گیرند. براى آنان عذابى خوار کننده است )).

در تفسیر آیه فوق ، روایتى از امام هشتم (علیه السلام ) رسیده است که در آن ، این آیه بر غنا و خوانندگى تطبیق شده است .(5) 

امام هشتم (علیه السلام ) در ضمن نامه اى براى مامون گناهان کبیره را مى شمارد و یکى از گناهان کبیره را سرگرمى به آلات موسیقى معرفى مى فرماید.(6) 

ثواب پرهیز از غنا

همچنین حضرت فرمود:

من نزه نفسه عن الغناء فان فى الجنة شجرة یاءمر الله عزوجل الریاح ان تحرکها لها صوتا لهم یسمع بمثله ومن لم یتنزه عنه لم یسمعه .(7)

کسى که از غنا دورى کند، در عوض درختى در بهشت هست که خداوند دستور مى دهد که باد آن را به حرکت در آورد، نغمه خوش از آن درخت بهشتى بلند مى شود که مانند آنرا تا به حال نشنیده است و کسى از غنا اجتناب نکند، آن صوت زیبا را نمى شنود.

در تعریف غنا از مشهور حکایت شده که گفته اند:

مد الصوت المشتمل على الترجیع المطرب .(8) 

غنا یعنى کشیدن صوت به طورى که شامل هم ترجیع چرخانیدن آواز در حلق و هم مطرب (صوت طرب آور) باشد.

به عبارت دیگر غنا عبارت است از کشیدن و چرخانیدن صدا در حلق به شکل و حالتى که مناسب مجالس لهو و لعب باشد.

مرحوم امام خمینى (رحمة الله علیه ) فرموده است :

فالاولى تعریف الغناء بانه صوت الانسان الذى له رقه وحسن ذاتى ولو فى الجملة وله شاءنیة ایجاد الطرب بتناسبه لمتعارب الناس .(9)

غنا عبارت از: صداى انسان به شکل لطیف و نازک که حسن ذاتى دارد به طورى که اقتضا و قدرت آن را دارد، در عموم مردم ایجاد طرب نماید.

پس صداى خشن و زشت جزء غنا محسوب نمى شود و لازم نیست صداى مطرب در همان لحظه (بالفعل ) حالت طرب را در شخص ایجاد کند بلکه اگر به تدریج طرب انگیز باشد، جزء غنا محسوب مى شود. به عبارت دیگر غنا و موسیقى مطرب ، شاءنیت و اقتضاى طرب را دارد، اگر چه بالفعل مطرب نمى باشد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1-وسائل الشیعه ، باب 99، حدیث 13 - فروع کافى ، جلد 2، ص 201، عیون اخبار الرضا، در نسخه اى آمده که آن ملعون ((ابراهیم هاشم العباسى )) بوده ، ص 187. 

2- ولى در ((رجال کشى ))، ص 311 مى نویسد: ان هشام بن ابراهیم العباسى زعم انک احللت له الغناء. 

3- معرب ((زندیک )) است و این کلمه از ((زند)) گرفته شده و آن کتابى است به پهلوى از زردشت مجوس (منتهى الارب ) گروهى است از مجوسى که خداى را دو گویند... یعنى تو را مبداء خیرات و ظلمت را مبداء شرور دانند. (کشاف اصطلاحات الفنون ) 

4- سوره لقمان / آیه 6. 

5- تفسیر نور الثقلین ، جلد 4، ص 1491. 

6- وسائل الشیعه ، جلد 11، ص 261 (استماع الاوتار من الکبائر) 

7- کافى ، جلد 6، ص 434. 

8- مکاسب محرمه (شیخ الفقهاء والمجتهدین ، شیخ مرتضى انصارى )، بحث غنا 

9-مکاسب محرمه ، امام خمینى ، جلد 1، ص 202.