آیین زندگی اسلامی ایرانی
آیین زندگی اسلامی ایرانی

آیین زندگی اسلامی ایرانی

نقش و جایگاه فرزند در زندگى

سعادت خانواده با داشتن فرزند بهتر تامین مى شود زیرا وجود فرزند به فضاى خانواده گرمى و نشاط مى بخشد و پدر و مادر را به کوشش و تلاش ‍ پیگیر و خستگى ناپذیر وادار مى کند. هر خانواده بى فرزند از حالت طبیعى خارج شده و ناکام و پژمرده به نظر مى رسد.
ان الله تعالى اذا اراد بعبد خیرا، لم یمته حتى یریه الخلف .(1)
هرگاه خداوند بخواهد خیر و سعادت به بنده اى روى آورد، او را نمى میراند تا اینکه داراى فرزند گردد و در زمان حیات خویش نسل و اولاد خود را مشاهده کند.
((ویل دورانت )) مى نویسد:
((ملاحظه کنید که زناشویى بى فرزند چگونه پژمرده است و چگونه پس از آوردن فرزند، شکفته مى گردد، ازدواج پیش از داشتن فرزند، قراردادى است براى آماده ساختن آسایش جسمانى متقابل ، ولى پس از بچه دار شدن معنى حقیقى خود را به دست مى آورد. فرزند مقام خود را در کل ، بالاتر مى برد و مانند آبى است که پاى گیاهى مى ریزد تا آنرا تازه و شکفته گردانند. زن در میان رنج و زحمت و نگرانى و جنجال ، رضایت عجیبى حس ‍ مى کند، نظیر لذت معنوى است . او در هنگام تجمل پرستى و بیکارى خود چنین خوشبخت نبود و این وظیفه و تکلیف جدید او را چنان کامل مى کند که حاضر است حتى خود را فداى اجتماع کند. مرد در این حال که به او مى نگرد، عشقش تازه مى گردد. این دیگر آن زن پیشین نیست . این زنى است که ذخایر و توانایى هاى تازه اى به دست آورده است و چنان شکیبا و مهربان شده است که حتى در هنگام هیجان و شدت نیز سابقه نداشته است گرچه رنگش کمى پریده است و قد و بالایش در دیدگان دریده و شوخ ، کمى تغییر یافته است . اما در نظر شوهرش همچون کسى است که از چنگال مرگ برگشته و هدیه گرانبهایى با خود آورده است .
این هدیه اى است که مرد هرگز نخواهد توانست زنش را براى آن چنان که شایسته است ، پاداش دهد. رنج و زحمت کار، از آن پس به شیرینى و گوارایى بدل مى گردد و مانند کار کردن زنبورانى است که به دنبال شهد مى گردند. خانه اى که تا آن وقت ، چهار دیوار و تختخوابى بیش نبود، جوانى از سر مى گیرد و پر از خنده و نشاط مى گردد، مرد نخستین بار خود را کامل و تمام حس مى کند زیرا مرد نه تنها با داشتن فرزند، وظیفه خود را در اجتماع مانند یک عضو اجتماع و یک فرد در نوع انجام مى دهد بلکه خود را کامل هم مى کند (مگر آنکه نابغه باشد، در این صورت عشق و کمال او در تولید عقلانى است .)
مرد با داشتن فرزند، مسؤ ولیتى را مى پذیرد که او را پخته میکند، و افقش را وسیعتر مى سازد و از یک غریزه پدرى عمیق که ناگهان فرا رسیده است ، لذت مى برد. دوستى میان فرزندان او را در سالهاى پیرى تسلیت مى دهد و تا اندازه اى هم بر مرگ غلبه مى کند، زیرا جاروب مرگ فقط گوشت و استخوان ما را دور مى اندازد! تا راه را براى جوانان باز کند.اما روح و زندگى ما در بدن همین جوانان در جریان است . ما فقط قسمتى از خود را به گور مى سپاریم و قسمتى دیگر که از گوهر ماست و با دست و مراقبت ما پرورش ‍ یافته است ، باید بماند و در جریان تازه اى از حیات مجسم شود. کودکان را دچار رنج و محنت مى سازند و شاید هم ما را دل شکسته و ماءیوس کنند. اما مطئنا لذتى به ما مى بخشند که از لذت و جذبه عشق بالاتر است . بگذار تا مرد به کمال برسد. این کمال در تنهایى و جدایى و رقابت بى رحمانه نیست بلکه در وسعت دادن به افق نفس است و در آن است که انسان بیش از آنچه مى گیرد، ببخشد چنانکه کار محب صادق همین است . این کمال در آن سال که مانند پدران دیگر در رنج نوع شرکت کند و در حیات جاودانى و مستمر نوع به رضا و رغبت ، به تحلیل رود. مرد در این همکارى میان جزء و کل و نوع و فرد، جوهر اخلاق و سر موجودات زنده را خواهد یافت و راه ساکت و خلوتى براى سالهاى خوشبختى پیدا خواهد کرد.(2) 
من مات بلا خلف ، فکاءن لم یکن بین الناس ، ومن مات وله خلف ، فکاءن لم یمت .(3) 
((هر کس بمیرد و از خود فرزندى به یادگار نگذارد، مثل این است که هرگز میان مردم زندگى نمى کرده و حیاتى نداشته است . اما هر کس از دنیا برود و از خود فرزندى به یادگار گذارد، مثل این است که نمرده ، و در میان مردم حیات دیگرى دارد.))
سعدى گوید:
چو خواهى که نامت بماند به جاى 
پسر را خردمندى آموز و راى 
که گر عقل و رایش نباشد بسى 
بمیرى و از تو نماند کسى 
بسا روزگارا که سختى برد 
پسر چون پدر بنازش پرورد 
خردمند و پرهیزکارش بدار 
اگر دوست دارى بنازش مدار 
به خردى درش زجر و تعلیم کرد 
به نیک و بدش وعده و بیم کرد 
نوآموز را مدح و تحسین و زه 
زتو بیخ و تهدید استاد به
بیاموز فرزند را دسترنج 
اگر دست دارى چو قارون به گنج از امام رضا (علیه السلام ) روایت شده است :
روزى حضرت موسى بن جعفر در محضر پدرش (امام صادق (علیه السلام )) سخنى گفت که موجب شگفتى و شادى پدر شد. حضرت فرمود:
یا بنى ! الحمد لله الذى جعلک خلفا من الاباء وسرورا من الابناء، وعوضا عن الاصدقاء.(4) 
((فرزندم ! سپاس خداى را که تو را جانشین و خلف پدران و مایه سرور و بهجت فرزندان و جانشین دوستان قرار داد)).
((مادر و پدرى که بى فرزند هستند، حاضر مى شوند تمام دارایى خود را براى دعا و نذر یا درمان و عمل بدهند تا صاحب بچه شوند. اگر نشد از شیرخوارگاه یا از سر راه بر مى دارند. دلشان مى خواهد موجود کوچک ضعیف محتاجى را پیدا کنند که به او غذا و لباس بدهند، محبت بورزند و در آغوش بگیرند، راه رفتن و درس و کار بیاموزند، برایش لباس و اسباب بازى بخرند،... محبت و خدمت به فرزند شاید بزرگترین لذت زندگى ما باشد، و این محبت و خدمت یک طرفه است یعنى بدون انتظار جبران و عوض . کسانى که پدر و مادر شده اند، درک این معانى را مى کنند. علاوه بر آن ، مى دانند که هرقدر فرزند کوچکتر و ناتوانتر و نیازمندتر باشد، عشق به او بیشتر است .(5) 
هشدارى به مردان !!!
((باترلس ماریو)) دکتر روان شناس مى نویسد:
((مردها در روزهاى آبستنى همسرانشان وظایف بسیار مهمى به عهده دارند و متاءسفانه همیشه از انجام این وظایف ، شانه خالى مى کنند. تمام غرور و افتخار یک زن ، مادر شدن اوست و وقتى احساس کند که شوهرش ‍ نسبت به کودکى که او به زودى به دنیا خواهد آورد، بى اعتنا است ، این احسس غرور و افتخار، جایش را به احساس حقارت و بیهودگى مى دهد. از مادر بودن بیزار مى شود و آبستنى برایش معنى یک ((احتضار)) پیدا مى کند. ثابت شده است که چنین زنانى دردهاى آبستنى را خیلى به دشوارى تحمل مى کنند... رابطه مادر و فرزند یک رابطه دو نفرى نیست ، بلکه یک رابطه سه نفرى است ، مادر، کودک ، پدر و پدر حتى اگر غایب باشد، در زندگى درونى مادر، در تخیلات و تصورات او و نیز در احساس ‍ مادرى ، نقش حساسى دارد)).(6)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، جلد 101، ص 91 - مکارم الاخلاق ، باب 8، فصل 6. 
2- تربیت کودک در جهان امروز، از ص 287 تا 290. 
3- مکارم الاخلاق ، ص 219 (باب 8، فصل 6) 
4- عیون اخبار الرضا، جلد 2، ص 127 - بحارالانوار، جلد 48، ص 24. 
5- نیکنیازى ، ص 6. 
6- مکتب اسلام ، سال 8، شماره 10، ص 31.

تقاضاى فرزند سالم از خداوند: روز ولادت ((آغاز تحولات بشر))

از دیدگاه امام رضا (علیه السلام ) دو ادوار زندگى انسان ، سه روز است که بزرگترین تحول در آن به وقوع مى پیوندد.
1 - روز ولادت
2 - روز مرگ
3 - روز قیامت
در روز ولادت ، نوزاد پس از نه ماه مسافرت و سپرى کردن ایام پرفراز و نشیب در رحم مادر، آن بستر را ترک مى کند و به عالم دنیا انتقال مى یابد و تمام شرایط زندگیش دگرگون مى شود و کلیه صفات مطلوب و نامطلوبى که از پدر و مادر دور و نزدیک خود به ارث برده ، با خود به دنیا مى آورد و اوضاع و احوالش تثبیت مى شود.
عن یاسر الخادم : قال : سمعت ابا الحسن الرضا (علیه السلام ) یقول : ((ان اوحش ما یکون هذا الخلق فى ثلثة مواطن ، یوم ولد ویخرج من بطن امه فیرى الدنیا، ویوم یموت فیعاین الاخرة واهلها ویوم یبعث حیا، فیرى احکاما لم یرهاشى دار زنیا.(1) یاسر خادم مى گوید:
از حضرت رضا (علیه السلام ) شنیدم که مى فرمود: وحشت بارترین مواقع براى این مردم ، در سه وقت است :
1 - روز ولادت که از شکم مادر خارج مى شوند و دنیا را مى بینند.
2 - روزى که مى میرند و جهان پس از مرگ و اهل آن عالم را مشاهده مى کنند.
3 - روزى که دوباره زنده مى شوند، به صحنه قیامت قدم مى گذراند و احکامى را مشاهده مى کنند که در دنیا ندیده اند. یکى از شاخه هاى حب ذات در وجود انسان ، علاقه به فرزند است . این علاقه ناشى از دو عامل است :
1 - پشتیبانى و دلگرمى در زندگى : 
معمولا پدر و مادر به وسیله برخوردارى از حمایت فرزند، مخصوصا در دوران پیرى و فرتوتى مى توانند بر بسیارى از مشکلات زندگى فایق آیند.
2 - دوستى بقا و ادامه حیات : 
معمولا والدین براساس میل طبیعى فرزندخواهى انتظار داردند که پس از حیاتشان ، فرزندان با انجام اعمال خیر و آمرزشخواهى همچنان پرونده عمر آنها را باز گذارند.
ان الله تعالى اذا اراد بعید خیرا، لم یمته حتى یریه الخلف .(2) 
هرگاه خداوند بخواهد خیر و سعادت به بنده اى روى آورد، او را نمى میراند تا اینکه داراى فرزندى گردد و در زمان حیات خویش نسل و اولاد خود را مشاهده کند.
در بیان دیگرى از آن بزرگوار وارد شده است :
من مات بلا خلاف ، فکاءن لم یکن بین الناس ، ومن مات وله خلف فکاءن لم یکن .(3) 
((هر کس بمیرد و از خود فرزندى به یادگار نگذارد، مثل این است که هرگز میان مردم زندگى نمى کرده و حیاتى نداشته است ، اما هر کس از دنیا برود و از خود فرزندى به یادگار گذارد، مثل این است که نمرده و در میان مردم حیات دیگرى دارد.))
از مهمترین نعمتهاى الهى براى والدین ، سلامت نوازد است .
کودکى که از نظر جسمى و روحى سالم به دنیا بیاید، مى توان گفت پنجاه درصد سعادتش در حین ولادت تامین شده است . مسلما چنین فردى با آرامش خاطر مى تواند به تمام تمنیات مشروع خویش پاسخ مشروع دهد و شاهد مقصود را در آغوش کشد، ولى کودکى که از نظر جسمى معیوب و با روان آشفته متولد میشود، از زندگى احساس محرومیت مى کند و این احساس پیوسته روانش را رنج مى دهد و خاطرش را آزرده و ملول مى سازد. به علاوه رنج تحقیر و توهین دیگران ، ممکن است عقده او را تشدید کند و او را به پرخاشگرى و انتقامجویى از دیگران وادار نماید.
اذا یئس الانسان طال لسانه 
کسنور مغلوب یصول على الکلب .(4) هرگاه انسان دچار یاءس و سرخوردگى شود، زبانش دراز مى گردد، همانطورى که گربه مغلوب ، به سگ حمله ور مى شود.
عن یعقوب الجعفرى : قال :
سمعت اباالحسن (علیه السلام ) یقول : لا باءس بالغزل فى ستة وجوه :
المراءة التى ایقنت انها لا تلد، والمسنة ، والمراءة السلیطة ، والبذیة ، والمراءة التى لا ترضع ولدها، والامة .(5) یعقوب جعفرى گوید: از امام رضا (علیه السلام ) شنیدم که چنین مى فرمود: عزل کردن (باردار نساختن زوجه ) در شش صورت مانعى ندارد:
1 - زنى که یقین دارى نازاست .
2 - زن سالخورده و فرتوت .
3 - زن پرخاشگر یعنى (بد زبان و دهن دریده ).
4 - زن بد زبان و فحاش .
5 - زنى که فرزند خود را شیر نمى دهد.
6 - کنیز
فرزندانى که از مادران آلوده به دنیا مى آیند، نمى توانند داراى زندگى سالمى باشند، زنانى که دچار آلودگى هاى اخلاقى هستند، در درجه اول به خود و در درجه دوم ، به جامعه بشرى خیانت مى کنند و در حقیقت انسانیت را از مسیر اصلى خود منحرف و یا لااقل سیر آنرا کند و یا متوقف مى سازند. قطعا فرزندانى که از مادران آلوده دامن پا به عرصه جهان مى گذارند، دیرى نمى گذرد که جامعه را به وجود خود رنج مى دهند و بدون شک عده اى از ناقص عقلان و ابلهان اخلاقى و دیوانگان و جنایتکاران را بر شمار اجتماع خواهند افزود.
مرد وظیفه شناس کسى است که مشى عاقلانه در زندگى انتخاب کند، خود را مدیون اجتماع بداند، به سلامت نسل آینده توجه داشته باشد. در حقیقت همچون یک میکانیسین متخصص که ابزارها و چرخهاى یک واحد صنعتى را براى جریان و حرکت صحیح آن تعمیر و اصلاح مى کند، توانسته است واحد بزرگ یا کوچک اجتماع بشرى را در راه حرکت صحیح و ترقى و پیشرفت یارى و مدد نماید و براى این واحد بزرگ یا کوچک انگل و طفیلى و عناصر مخل و سد راه ترقى بار نیاورد، این خدمت مقدس به یقین بالاتر از هر خدمتى است چه اگر ما انسان سالم نداشته باشیم ، جامعه نمى تواند به خوبى از مزایاى زندگى اجتماعى برخوردار شود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- تفسیر برهان ، ص 656 - تفسیر نورالثقلین ، ص 335. 
2- بحارالانوار، جلد 101، ص 91. 
3- مکارم الاخلاق ، ص 219. 
4- گلستان سعدى . 
5-عیون اخبار الرضا، جلد 1، باب 28، حدیث 17 - روضه المتقین ، جلد 8، ص 381.