آیین زندگی اسلامی ایرانی
آیین زندگی اسلامی ایرانی

آیین زندگی اسلامی ایرانی

آشنا کردن فرزندان با مکتب اهل بیت

((عبدالله بن صالح هروى )) گوید: در محضر امام رضا (علیه السلام ) بودم ، فرمود:

رحم الله عبدا احیا امرنا قال : کیف یحیى امرکم ؟

قال : یتعلم علومنا ویعلمها الناس فان الناس لو عملوا محاسن کلامنا لا تبعونا.(1) 

خداوند رحمت کند کسى که امر ما (مکتب اهل بیت و تشیع ) را زنده کند. کسى پرسید که امر شما چگونه احیا مى شود؟ فرمود: معارف و علوم و فرهنگ ما را باید بگیرند و آن را به دیگران بیاموزند، زیرا اگر مردم خوبى ها و محاسن کلام ما را بشنوند و بشناسند، از ما خاندان رسالت پیروى خواهند کرد.

راى گوید: عرض کردم : اى فرزند رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) براى ما از امام صادق (علیه السلام ) نقل کرده اند که فرمود:

من تعلم علما لیمارى به السفهاء، او یباهى به العلماء، او لیقبل بوجوه الناس الیه فهو فى النار.

((هر کسى علمى را به این خاطر بیاموزد که با علم خود با افراد سفیه و احمق مجادله و ستیز کند، یا با علم خود بر دانشمندان افتخار کند، یا مردم را متوجه خود نماید، مجازات چنین شخصى آتش دوزخ است )).

امام رضا (علیه السلام ) فرمود:

جدم راست گفت ، آیا مى دانى منظور از سفیهان در این سخن چه کسانى هستند؟

عرض کردم : نه نمى دانم .

فرمود: منظور داستان سرایان مخالف ما هستند.

سپس فرمود: آیا مى دانى منظور از دانشمندان چه کسانى هستند؟

گفتم : نه اى فرزند رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ).

فرمود: منظور علماى آل محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) هستند که خداوند اطاعت و دوستى از آنها را واجب کرده است . سپس فرمود:

آیا مى دانى مردم را متوجه خود سازد چیست ؟

گفتم : نه ، نمى دانم .

فرمود: سوگند به خدا، منظور از آن ادعاى امامت بدون حق است .

بنابراین اگر کسى علم را به خاطر این بیاموزد که با افراد سبک مغز از داستان سرایان مخالف ما، مجادله و ستیز نماید و به دانشمندان آل محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) افتخار و برترى جویى کند و ادعاى امامت ناحق نموده و در پرتو علم خود، مردم را به سوى خویش فرا خواند، اهل دوزخ است . ولى اگر آموختن علم به این خاطر نباشد، خدا او را رحمت نماید، زیرا این امر سبب زنده شدن ولایت و (استحکام ) شیوه و برنامه ما مى شود.(2) 

سئل عن ابى الحسن الرضا (علیه السلام ): فى قوله تعالى : ((عم یتسائلون عن النباء العظیم الذى هم فیه مختلفون )) قال 

: امیر المؤ منین (علیه السلام ): ما لله نباء اعظم منى وما لله آیة اکبر منى ، وقد عرض فضلى على الامم الماضیة على اختلاف السنتها فلم تقر بفضلى .(3) 

از امام هشتم (علیه السلام ) در تفسیر آیه کریمه : ((از چه مى پرسند، از خبر بزرگ که خود در آن اختلاف مى کنند)). فرمود: امیر المؤ منین (علیه السلام ) فرمود: خدا را خبرى بزرگتر از من نیست و خدا هیچ نشانه اى بزرگتر از من ندارد. بدون تردید برترى من بر امتهاى گذشته با اختلاف زبانها که داشتند، عرضه شد و اقرار به فضلیت من نکردند.

((ابراهیم بن عباس طولى )) گوید:

در محضر امام الرضا (علیه السلام ) بودیم ، آن حضرت فرمود: در دنیا نعمت حقیقى وجود ندارد، یکى از حاضران گفت : پس اینکه خداوند در قرآن مى فرماید:

لتسئلن یومئذ عن النعیم .(4) 

این نعیم که خداوند در قیامت از آن سؤ ال مى کند، چیست ؟

این نعمت همان آب خنک است .

امام رضا (علیه السلام ) با صداى بلند فرمود:

این شما هستید که اینگونه تفسیر مى کنید، بعضى از شما مى گویید: منظور از ((نعیم )) در این آیه ، آب خنک است و بعضى مى گویید: منظور غذاى لذیذ است و عده اى گویند: منظور خواب خوشگوار است . ولى پدرم از پدرش امام صادق (علیه السلام ) نقل کرد که همین سخنان در مورد تفسیر ((نعیم )) در محضرش گفته شد. آن حضرت خشمگین گردید و فرمود:

ان الله لا یساءل عباده عما تفضل به علیهم ولا یمن بذلک علیهم ، والامتنان بالانعام مستقبح من المخلوقین ، فکیف یضاف الى الخالق ما لا یرضى المخلوقون به ولکن النعیم : حبنا اهل البیت وموالاتنا یسئل الله عنه عباده بعد التوحید والنبوة .(5)

همانا خداوند، بندگانش را در مورد آنچه که به آنها تفضل و مرحمت فرموده ، بازخواست مى کند و به خاطر آن ، بر آنها منت نمى گذارد، منت نهادن در مورد نعمتهاى مادى از مخلوقات ، ناپسند است . پس چگونه رواست که چنین کار ناپسندى به خدا نسبت داده شود؟ بلکه منظور از ((نعیم )): ((دوستى و ولایت ما خاندان رسالت )) است و خداوند در این باره ، پس از مسئله توحید و نبوت ، بندگانش را مورد سؤ ال قرار مى دهد.

من مات ولیس له امام ، مات میتة جاهلیة ، فقلت له کل من مات ولیس له امام مات میتة جاهلیة ؟ قال : نعم والواقف کافر والناصب مشرک .(6) 

محمد بن اسماعیل گوید: امام رضا (علیه السلام ) فرمود:

هر کس بمیرد و او را امام و رهبرى نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است .

من عرض کردم : هر کس بمیرد و او را امام و رهبرى نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است ؟

فرمود: آرى ، و واقف کافر است و ناصب مشرک .

عن ابن الجهم قال : قلت للرضا (علیه السلام ) جعلت فداک الشتهى ان اعلم کیف انا عندک ؟ فقال : انظر کیف انا عندک .(7)

ابن جهم گوید: به امام رضا (علیه السلام ) گفتم ، فدایت شوم ، مى خواهم بدانم که در نزد شما چه مقامى دارم ؟ حضرت فرمود: بنگر که من در نزد تو چه مقامى دارم .

ان رجلا اتى ابا جعفر (علیه السلام ) فساءله عن الحدیث الذى روى عن رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) انه قال : من قال : لا اله الا الله دخل الجنة . فقال ابوجعفر (علیه السلام ) الخبر حق . فولى الرجل مدبرا فلما خرج امر برده ثم قال : یا هذا! ان للا اله الا الله شروطا! الا وانى من شروطها.(8)

از امام رضا (علیه السلام ) روایت شده است که مردى محضر امام باقر (علیه السلام ) رسید و از آن حضرت درباره حدیثى که از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت شده که آن حضرت فرموده است : هر کس کلمه مقدس ((لا اله الا الله )) بگوید، داخل بهشت مى شود.

سؤ ال کرد، حضرت امام باقر (علیه السلام ) فرمود: خبر راست است .

آن مرد برگشت و چون خارج شد، امام دستور داد، او را باز گردانند. فرمود:

اى مرد!((لا اله الا الله )) داراى شرایطى است ، آگاه باش که من از شروط آن مى باشم .


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- وسائل الشیعه ، جلد 18، ص 102. 

2- عیون اخبار الرضا (علیه السلام )، جلد 1، ص 307. 

3- مستدرک السفینه ، جلد 9، ص 504. 

4-سوره تکاثر / آیه 8. 

5-وسائل الشیعه ، جلد 16، ص 464. 

6-بحارالانوار، جلد 23، ص 78.

واقفیه : گروهى از شیعیانند که امامت را به امام موسى بن جعفر (علیه سلام ) ختم مى کنند.

نواصب : گروهى هستند که به پیشوایان دین ، ناسزا مى گویند. 

7- بحارالانوار، جلد 67، ص 54 - عیون اخبار الرضا (علیه السلام )، جلد 2، ص 50. 

8- بحارالانوار، جلد 3، ص 13.

اجراى سنتهاى اسلامى (ختنه ، عقیقه ، تراشیدن موهاى سر، بهداشت ، خواب و استراحت کودک )

عن الرضا (علیه السلام ) عن ابائه ، قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ): اختنوا اولادکم یوم السابع فانه اطهر، واسرع لنبات اللحم .(1)

امام رضا (علیه السلام ) از پدرانش روایت کرده که حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: فرزندان خود را روز هفتم تولد ختنه کنید، زیرا به این وسیله پاکتر و زودتر گوشت مى روید.

عن الرضا (علیه السلام ) فى کتابه الى الماءمون قال : والعقیقة عن المولود الذکر والانثى واجبة وکذلک تسمیته وحلق راءسه یوم السابع ویتصدق بوزن شعره ذهباء او فضة .

امام رضا (علیه السلام ) در نامه خود به مامون نوشت : گوسفند عقیقه از مولود پسر و دختر واجب است . همچنین نامگذارى فرزند واجب است ، و تراشیدن سرش در روز هفتم ولادت و به وزن موى او صدقه داده شود، طلا یا نقره .

عن الرضا (علیه السلام ): قال رسول الله : اغسلوا صبیانکم من الغمر، فان الشیطان یشم الغمر، فیفزع الصبى فى رقاده ، ویتاءذى بها الکاتبان .(2) 

حضرت رضا (علیه السلام ) فرمود: حضرت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرموده است : دست و روى کودکان خود را از آلودگى ناشى از چربى بشویید و پاکیزه کنید زیرا شیطان بوى چربى را استشمام مى کند و در خواب ، کودک را به وحشت مى اندازد و فرشتگان موکل او آزار مى بینند.


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- مسندالامام الرضا، جلد 2، ص 278 - عیون اخبار الرضا، جلد 2، ص 28. 

2- عیون اخبار الرضا، جلد 2، ص 69.

نقش و جایگاه فرزند در زندگى

سعادت خانواده با داشتن فرزند بهتر تامین مى شود زیرا وجود فرزند به فضاى خانواده گرمى و نشاط مى بخشد و پدر و مادر را به کوشش و تلاش ‍ پیگیر و خستگى ناپذیر وادار مى کند. هر خانواده بى فرزند از حالت طبیعى خارج شده و ناکام و پژمرده به نظر مى رسد.
ان الله تعالى اذا اراد بعبد خیرا، لم یمته حتى یریه الخلف .(1)
هرگاه خداوند بخواهد خیر و سعادت به بنده اى روى آورد، او را نمى میراند تا اینکه داراى فرزند گردد و در زمان حیات خویش نسل و اولاد خود را مشاهده کند.
((ویل دورانت )) مى نویسد:
((ملاحظه کنید که زناشویى بى فرزند چگونه پژمرده است و چگونه پس از آوردن فرزند، شکفته مى گردد، ازدواج پیش از داشتن فرزند، قراردادى است براى آماده ساختن آسایش جسمانى متقابل ، ولى پس از بچه دار شدن معنى حقیقى خود را به دست مى آورد. فرزند مقام خود را در کل ، بالاتر مى برد و مانند آبى است که پاى گیاهى مى ریزد تا آنرا تازه و شکفته گردانند. زن در میان رنج و زحمت و نگرانى و جنجال ، رضایت عجیبى حس ‍ مى کند، نظیر لذت معنوى است . او در هنگام تجمل پرستى و بیکارى خود چنین خوشبخت نبود و این وظیفه و تکلیف جدید او را چنان کامل مى کند که حاضر است حتى خود را فداى اجتماع کند. مرد در این حال که به او مى نگرد، عشقش تازه مى گردد. این دیگر آن زن پیشین نیست . این زنى است که ذخایر و توانایى هاى تازه اى به دست آورده است و چنان شکیبا و مهربان شده است که حتى در هنگام هیجان و شدت نیز سابقه نداشته است گرچه رنگش کمى پریده است و قد و بالایش در دیدگان دریده و شوخ ، کمى تغییر یافته است . اما در نظر شوهرش همچون کسى است که از چنگال مرگ برگشته و هدیه گرانبهایى با خود آورده است .
این هدیه اى است که مرد هرگز نخواهد توانست زنش را براى آن چنان که شایسته است ، پاداش دهد. رنج و زحمت کار، از آن پس به شیرینى و گوارایى بدل مى گردد و مانند کار کردن زنبورانى است که به دنبال شهد مى گردند. خانه اى که تا آن وقت ، چهار دیوار و تختخوابى بیش نبود، جوانى از سر مى گیرد و پر از خنده و نشاط مى گردد، مرد نخستین بار خود را کامل و تمام حس مى کند زیرا مرد نه تنها با داشتن فرزند، وظیفه خود را در اجتماع مانند یک عضو اجتماع و یک فرد در نوع انجام مى دهد بلکه خود را کامل هم مى کند (مگر آنکه نابغه باشد، در این صورت عشق و کمال او در تولید عقلانى است .)
مرد با داشتن فرزند، مسؤ ولیتى را مى پذیرد که او را پخته میکند، و افقش را وسیعتر مى سازد و از یک غریزه پدرى عمیق که ناگهان فرا رسیده است ، لذت مى برد. دوستى میان فرزندان او را در سالهاى پیرى تسلیت مى دهد و تا اندازه اى هم بر مرگ غلبه مى کند، زیرا جاروب مرگ فقط گوشت و استخوان ما را دور مى اندازد! تا راه را براى جوانان باز کند.اما روح و زندگى ما در بدن همین جوانان در جریان است . ما فقط قسمتى از خود را به گور مى سپاریم و قسمتى دیگر که از گوهر ماست و با دست و مراقبت ما پرورش ‍ یافته است ، باید بماند و در جریان تازه اى از حیات مجسم شود. کودکان را دچار رنج و محنت مى سازند و شاید هم ما را دل شکسته و ماءیوس کنند. اما مطئنا لذتى به ما مى بخشند که از لذت و جذبه عشق بالاتر است . بگذار تا مرد به کمال برسد. این کمال در تنهایى و جدایى و رقابت بى رحمانه نیست بلکه در وسعت دادن به افق نفس است و در آن است که انسان بیش از آنچه مى گیرد، ببخشد چنانکه کار محب صادق همین است . این کمال در آن سال که مانند پدران دیگر در رنج نوع شرکت کند و در حیات جاودانى و مستمر نوع به رضا و رغبت ، به تحلیل رود. مرد در این همکارى میان جزء و کل و نوع و فرد، جوهر اخلاق و سر موجودات زنده را خواهد یافت و راه ساکت و خلوتى براى سالهاى خوشبختى پیدا خواهد کرد.(2) 
من مات بلا خلف ، فکاءن لم یکن بین الناس ، ومن مات وله خلف ، فکاءن لم یمت .(3) 
((هر کس بمیرد و از خود فرزندى به یادگار نگذارد، مثل این است که هرگز میان مردم زندگى نمى کرده و حیاتى نداشته است . اما هر کس از دنیا برود و از خود فرزندى به یادگار گذارد، مثل این است که نمرده ، و در میان مردم حیات دیگرى دارد.))
سعدى گوید:
چو خواهى که نامت بماند به جاى 
پسر را خردمندى آموز و راى 
که گر عقل و رایش نباشد بسى 
بمیرى و از تو نماند کسى 
بسا روزگارا که سختى برد 
پسر چون پدر بنازش پرورد 
خردمند و پرهیزکارش بدار 
اگر دوست دارى بنازش مدار 
به خردى درش زجر و تعلیم کرد 
به نیک و بدش وعده و بیم کرد 
نوآموز را مدح و تحسین و زه 
زتو بیخ و تهدید استاد به
بیاموز فرزند را دسترنج 
اگر دست دارى چو قارون به گنج از امام رضا (علیه السلام ) روایت شده است :
روزى حضرت موسى بن جعفر در محضر پدرش (امام صادق (علیه السلام )) سخنى گفت که موجب شگفتى و شادى پدر شد. حضرت فرمود:
یا بنى ! الحمد لله الذى جعلک خلفا من الاباء وسرورا من الابناء، وعوضا عن الاصدقاء.(4) 
((فرزندم ! سپاس خداى را که تو را جانشین و خلف پدران و مایه سرور و بهجت فرزندان و جانشین دوستان قرار داد)).
((مادر و پدرى که بى فرزند هستند، حاضر مى شوند تمام دارایى خود را براى دعا و نذر یا درمان و عمل بدهند تا صاحب بچه شوند. اگر نشد از شیرخوارگاه یا از سر راه بر مى دارند. دلشان مى خواهد موجود کوچک ضعیف محتاجى را پیدا کنند که به او غذا و لباس بدهند، محبت بورزند و در آغوش بگیرند، راه رفتن و درس و کار بیاموزند، برایش لباس و اسباب بازى بخرند،... محبت و خدمت به فرزند شاید بزرگترین لذت زندگى ما باشد، و این محبت و خدمت یک طرفه است یعنى بدون انتظار جبران و عوض . کسانى که پدر و مادر شده اند، درک این معانى را مى کنند. علاوه بر آن ، مى دانند که هرقدر فرزند کوچکتر و ناتوانتر و نیازمندتر باشد، عشق به او بیشتر است .(5) 
هشدارى به مردان !!!
((باترلس ماریو)) دکتر روان شناس مى نویسد:
((مردها در روزهاى آبستنى همسرانشان وظایف بسیار مهمى به عهده دارند و متاءسفانه همیشه از انجام این وظایف ، شانه خالى مى کنند. تمام غرور و افتخار یک زن ، مادر شدن اوست و وقتى احساس کند که شوهرش ‍ نسبت به کودکى که او به زودى به دنیا خواهد آورد، بى اعتنا است ، این احسس غرور و افتخار، جایش را به احساس حقارت و بیهودگى مى دهد. از مادر بودن بیزار مى شود و آبستنى برایش معنى یک ((احتضار)) پیدا مى کند. ثابت شده است که چنین زنانى دردهاى آبستنى را خیلى به دشوارى تحمل مى کنند... رابطه مادر و فرزند یک رابطه دو نفرى نیست ، بلکه یک رابطه سه نفرى است ، مادر، کودک ، پدر و پدر حتى اگر غایب باشد، در زندگى درونى مادر، در تخیلات و تصورات او و نیز در احساس ‍ مادرى ، نقش حساسى دارد)).(6)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، جلد 101، ص 91 - مکارم الاخلاق ، باب 8، فصل 6. 
2- تربیت کودک در جهان امروز، از ص 287 تا 290. 
3- مکارم الاخلاق ، ص 219 (باب 8، فصل 6) 
4- عیون اخبار الرضا، جلد 2، ص 127 - بحارالانوار، جلد 48، ص 24. 
5- نیکنیازى ، ص 6. 
6- مکتب اسلام ، سال 8، شماره 10، ص 31.

تقاضاى فرزند سالم از خداوند: روز ولادت ((آغاز تحولات بشر))

از دیدگاه امام رضا (علیه السلام ) دو ادوار زندگى انسان ، سه روز است که بزرگترین تحول در آن به وقوع مى پیوندد.
1 - روز ولادت
2 - روز مرگ
3 - روز قیامت
در روز ولادت ، نوزاد پس از نه ماه مسافرت و سپرى کردن ایام پرفراز و نشیب در رحم مادر، آن بستر را ترک مى کند و به عالم دنیا انتقال مى یابد و تمام شرایط زندگیش دگرگون مى شود و کلیه صفات مطلوب و نامطلوبى که از پدر و مادر دور و نزدیک خود به ارث برده ، با خود به دنیا مى آورد و اوضاع و احوالش تثبیت مى شود.
عن یاسر الخادم : قال : سمعت ابا الحسن الرضا (علیه السلام ) یقول : ((ان اوحش ما یکون هذا الخلق فى ثلثة مواطن ، یوم ولد ویخرج من بطن امه فیرى الدنیا، ویوم یموت فیعاین الاخرة واهلها ویوم یبعث حیا، فیرى احکاما لم یرهاشى دار زنیا.(1) یاسر خادم مى گوید:
از حضرت رضا (علیه السلام ) شنیدم که مى فرمود: وحشت بارترین مواقع براى این مردم ، در سه وقت است :
1 - روز ولادت که از شکم مادر خارج مى شوند و دنیا را مى بینند.
2 - روزى که مى میرند و جهان پس از مرگ و اهل آن عالم را مشاهده مى کنند.
3 - روزى که دوباره زنده مى شوند، به صحنه قیامت قدم مى گذراند و احکامى را مشاهده مى کنند که در دنیا ندیده اند. یکى از شاخه هاى حب ذات در وجود انسان ، علاقه به فرزند است . این علاقه ناشى از دو عامل است :
1 - پشتیبانى و دلگرمى در زندگى : 
معمولا پدر و مادر به وسیله برخوردارى از حمایت فرزند، مخصوصا در دوران پیرى و فرتوتى مى توانند بر بسیارى از مشکلات زندگى فایق آیند.
2 - دوستى بقا و ادامه حیات : 
معمولا والدین براساس میل طبیعى فرزندخواهى انتظار داردند که پس از حیاتشان ، فرزندان با انجام اعمال خیر و آمرزشخواهى همچنان پرونده عمر آنها را باز گذارند.
ان الله تعالى اذا اراد بعید خیرا، لم یمته حتى یریه الخلف .(2) 
هرگاه خداوند بخواهد خیر و سعادت به بنده اى روى آورد، او را نمى میراند تا اینکه داراى فرزندى گردد و در زمان حیات خویش نسل و اولاد خود را مشاهده کند.
در بیان دیگرى از آن بزرگوار وارد شده است :
من مات بلا خلاف ، فکاءن لم یکن بین الناس ، ومن مات وله خلف فکاءن لم یکن .(3) 
((هر کس بمیرد و از خود فرزندى به یادگار نگذارد، مثل این است که هرگز میان مردم زندگى نمى کرده و حیاتى نداشته است ، اما هر کس از دنیا برود و از خود فرزندى به یادگار گذارد، مثل این است که نمرده و در میان مردم حیات دیگرى دارد.))
از مهمترین نعمتهاى الهى براى والدین ، سلامت نوازد است .
کودکى که از نظر جسمى و روحى سالم به دنیا بیاید، مى توان گفت پنجاه درصد سعادتش در حین ولادت تامین شده است . مسلما چنین فردى با آرامش خاطر مى تواند به تمام تمنیات مشروع خویش پاسخ مشروع دهد و شاهد مقصود را در آغوش کشد، ولى کودکى که از نظر جسمى معیوب و با روان آشفته متولد میشود، از زندگى احساس محرومیت مى کند و این احساس پیوسته روانش را رنج مى دهد و خاطرش را آزرده و ملول مى سازد. به علاوه رنج تحقیر و توهین دیگران ، ممکن است عقده او را تشدید کند و او را به پرخاشگرى و انتقامجویى از دیگران وادار نماید.
اذا یئس الانسان طال لسانه 
کسنور مغلوب یصول على الکلب .(4) هرگاه انسان دچار یاءس و سرخوردگى شود، زبانش دراز مى گردد، همانطورى که گربه مغلوب ، به سگ حمله ور مى شود.
عن یعقوب الجعفرى : قال :
سمعت اباالحسن (علیه السلام ) یقول : لا باءس بالغزل فى ستة وجوه :
المراءة التى ایقنت انها لا تلد، والمسنة ، والمراءة السلیطة ، والبذیة ، والمراءة التى لا ترضع ولدها، والامة .(5) یعقوب جعفرى گوید: از امام رضا (علیه السلام ) شنیدم که چنین مى فرمود: عزل کردن (باردار نساختن زوجه ) در شش صورت مانعى ندارد:
1 - زنى که یقین دارى نازاست .
2 - زن سالخورده و فرتوت .
3 - زن پرخاشگر یعنى (بد زبان و دهن دریده ).
4 - زن بد زبان و فحاش .
5 - زنى که فرزند خود را شیر نمى دهد.
6 - کنیز
فرزندانى که از مادران آلوده به دنیا مى آیند، نمى توانند داراى زندگى سالمى باشند، زنانى که دچار آلودگى هاى اخلاقى هستند، در درجه اول به خود و در درجه دوم ، به جامعه بشرى خیانت مى کنند و در حقیقت انسانیت را از مسیر اصلى خود منحرف و یا لااقل سیر آنرا کند و یا متوقف مى سازند. قطعا فرزندانى که از مادران آلوده دامن پا به عرصه جهان مى گذارند، دیرى نمى گذرد که جامعه را به وجود خود رنج مى دهند و بدون شک عده اى از ناقص عقلان و ابلهان اخلاقى و دیوانگان و جنایتکاران را بر شمار اجتماع خواهند افزود.
مرد وظیفه شناس کسى است که مشى عاقلانه در زندگى انتخاب کند، خود را مدیون اجتماع بداند، به سلامت نسل آینده توجه داشته باشد. در حقیقت همچون یک میکانیسین متخصص که ابزارها و چرخهاى یک واحد صنعتى را براى جریان و حرکت صحیح آن تعمیر و اصلاح مى کند، توانسته است واحد بزرگ یا کوچک اجتماع بشرى را در راه حرکت صحیح و ترقى و پیشرفت یارى و مدد نماید و براى این واحد بزرگ یا کوچک انگل و طفیلى و عناصر مخل و سد راه ترقى بار نیاورد، این خدمت مقدس به یقین بالاتر از هر خدمتى است چه اگر ما انسان سالم نداشته باشیم ، جامعه نمى تواند به خوبى از مزایاى زندگى اجتماعى برخوردار شود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- تفسیر برهان ، ص 656 - تفسیر نورالثقلین ، ص 335. 
2- بحارالانوار، جلد 101، ص 91. 
3- مکارم الاخلاق ، ص 219. 
4- گلستان سعدى . 
5-عیون اخبار الرضا، جلد 1، باب 28، حدیث 17 - روضه المتقین ، جلد 8، ص 381.