آیین زندگی اسلامی ایرانی
آیین زندگی اسلامی ایرانی

آیین زندگی اسلامی ایرانی

خواندن دعاى مخصوص (در هنگام ملاقات مرد با همسر آینده اش )

قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ):

اذا ادخلت علیک فخذ بناصیتها واستقبل القبلة وقال : ((اللهم امانتى اخذتها، وبمیثاقى استحللت فرجها، اللهم فارزقنى منها ولدا مبارکا سویا، ولا تجعل للشیطان فیه شرکا ولا نصیبا.(1)

حضرت رضا (علیه السلام ) فرمود: هرگاه عروس را آوردند، موى پیشانى او را بگیر و رو به قبله بگو:

خداوندا، امانت خویش را دریافت کردم ، به مقتضاى پیمان زناشویى او را حلال کرده ام ، خدایا فرزند مبارک و تمام عیار از او نصیبم فرما و شیطان را از اولادم بى نصیب گردان .


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- بحارالانوار، جلد 103، ص 277.

بهترین زمان براى بردن دختر (عروس ) به خانه بخت

عن ابى الحسن الرضا (علیه السلام ): من السنة التزویج باللیل ، لان الله جعل اللیل سکنا، و النساء انماهن سکن .(1)

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: سنت اسلامى در برنامه ازدواج آن است که شبانه صورت گیرد، زیرا خداوند شب را مایه آرامش قرار داده و زنان نیز عامل آرامش مى باشند.

عن ابى الحسن الرضا (علیه السلام ):

ان الله جعل اللیل سکنا، وجعل النساء سکنا، ومن السنة ، التزویج باللیل واطعام الطعام .(2)

همچنین فرموده است :

خداوند متعال شب را براى استراحت و آرامش قرار داده است و زن نیز مایه آرامش مرد است و از سنت پیامبر است که همسر (عروس ) را شب به خانه شوهر ببرند و ولیمه اى ترتیب دهند.

باید دانست مراد امام هشتم (علیه السلام ) از تزویج در شبانه ، اعم از عقد ازدواج و زفاف است . همچنان که بزرگان از فقها به آن تصریح نموده اند.

مرحوم ((شیخ محمد حسن نجفى )) (صاحب جواهر)(3) مى فرماید:

مستحب است اجراى عقد شبانه صورت گیرد، سپس روایاتى را بر این نظر مبارک خود به عنوان ((دلیل )) استناد مى آورد.(4) 

مرحوم ((سید محمد کاظم یزدى )) اجراى عقد را در شب از جمله مستحبات آن یاد کرده است .(5)

لازم به ذکر است که در روایات روز جمعه ، روز عزیز و سید ایام و به عنوان یک روز استثنایى در ایام هفته شمرده شده است ، پس بهتر است مراسم عقد و ازدواج در این روز مبارک انجام شود.(6)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- فروع کافى ، جلد 5، ص 366 - مستدرک الوسائل ، جلد 2، ص 539 - وسائل الشیعه ، جلد 14، ص 62. 

2- سنن النبى ((علامه طباطبایى ))، ص 147 - تفسیر عیاشى ، جلد 1، ص 370. 

3- کتاب جواهر الکلام یکى از کتابهاى نفیس و از مدارک فقه اسلامى است و تاکنون کتابى به این جامعى در فقه نوشته نشده است . چاپ اخیر این کتاب در حدود چهل جلد نسبتا قطور مى باشد. 

4-جواهرالکلام ، جلد 29، ص 41. 

5-عروة الوثقى ، ص 623، مساءله 5. 

6- بحارالانوار، جلد 103، ص 273، حدیث 25.

خطر زیبایى بدون جهات دینى و اخلاقى

یکى از اولیاى الهى در عالم رویا دید سه حاجت وى بر آورده شده است . او براى مشورت با خانواده اش و بررسى مشکلات زندگى خویش با وى به گفتگو پرداخت تا از این موهبت غیبى هر چه بیشتر بهره برد و کمبودهاى زندگى خانوادگیش را جبران نماید. همسر او خواست : شوهرش از خدا بخواهد وى زیباترین زنان زمان خود گردد، مرد نیز این خواسته (دلخواه زن ) را به پیشگاه الهى معروض داشت و دعایش مستجاب شد، در نتیجه زن از زیباترین زنان زمان خود محسوب گردید... ولى متاءسفانه شیادان ثروتمند و خوشگذران و جوانان حریض و مجرد چشم طمع به آن زن دوخته و پیوسته به تعقیب کردنش پرداختند. تاءسف بارتر اینکه بى ظرفیتى ، غرور و خود بینى زن او یک طرف و عدم برخوردارى او از سرمایه لازم تقوا از طرف دیگر، سبب شد که به پرتگاه نزدیک شود، لذا رفته رفته به بیراهگى قدم گذاشت . ادامه چنین وضع افکار شوهر را مضطرب ساخت و لکه ننگى براى فرزندان و کانون خانواده فراهم آورد. سرانجام آن مرد با تقوا با دلى پرخون زن را نفرین کرد. خداوند نیز زن را مسخ نمود و به کیفر رسانید... .(1) 

اگر زیبایى ظاهرى (در زن ) تواءم با صفا و پاکى و جمال باطنى نباشد در چنین صورت ، این ظریفترین مخلوق الهى به مرتبه بعد حیوانى و شهوات جنسى انحطاط پیدا مى کند و به یک وسیله عیاشى و شهوترانى تبدیل خواهد شد.

((فیلسین شاله )) میگوید:

((یک قیافه و صورت زیبا آن است که هم خطوط متناسب داشته باشد و هم سجایاى انسانى مانند تفکر و لطف و مروت و صداقت را نشان بدهد و هر قدر بیشتر صفات قلبى و فکرى را نمایان سازد، بیشتر زیباست )).(2) 

صورت زیباى ظاهر هیچ نیست 

اى برادر سیرت زیبا بیار آدمى را عقل باید در بدن 

ور نه جان در کالبد دارد حمار 

دیر و زود این شکل و شخص نازنین 

خاک خواهد گشتن و خاکش ‍ غبار ((سعدى ))

((ویکتور هوگو)) مى گوید:

((اصولا هر زن عفیف ، زیبا و دلپسند است وجاهت تواءم با وقار و عفت به زن قدرتى مى دهد که قوى ترین مردان را یاراى مقاومت در برابر او نیست ، بلکه آنها را به خضوع و تعظیم در مقابل خویش وادار مى سازد)).(3) 

همسر زیباى نازا 

عن ابى الحسن الرضا (علیه السلام ): قال : قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) ((لرجل تزوجها سوداء ولودا، ولا تزوجها حسناء عاقرا، فانى مباه بکم الامم ، یوم القیامة ، او ما علمت ان الولدان تحت العرش یستغفرون لابائهم یحضنهم ابراهیم وتربیهم سارة فى جبل من مسک وعنبر وزعفران .(4)

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرموده است : با زن سیاه چهره اى که ولود (بچه آور) باشد، ازدواج کنید و با زن زیبایى که عقیم باشد، تزویج نکنید.(5) من روز قیامت با شما در میان امتهاى دیگر مباهات خواهم کرد. مگر نمى دانى که بچه ها در زیر عرش ‍ براى پدران خود استغفار مى کنند. حضرت ابراهیم (علیه السلام ) از آنها سرپرستى کرده و ساره آنها را تربیت مى نماید.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1-سفینة البحار، جلد 1، ص 376. 

2- شناخت زیبایى ، ص 141. 

3- مسند الامام الرضا، جلد 2، ص 255 - کافى ، جلد 5، ص 334. 

4- مسندالامام الرضا، جلد 2، ص 255 - کافى ، جلد 5، ص 334. 

5-باید دانست نازایى تنها به خاطر عیب دستگاه تولیدى نیست بلکه اختلال سلامت در اعضاى بدن ، بروز جنگها، مسمومیتهاى مزمن ، استعمال مرفین ، الکل و سیگار زیاد از عوامل نازایى است .

معرفى مبتلایان به آلودگى هاى اخلاقى

معرفى مبتلایان به آلودگى هاى اخلاقى :

الف : میگساران 

قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ):

ایاک ان تزوج شارب الخمر، فان زوجته فکاءنما قدت الى الزنا ولا تصدقه اذا حدثک ولا تقبل شهادته ، ولا تاءمنه على شى ء من مالک فان ائتمنته فلیس ‍ لک على الله ضمان ، ولا تؤ اکله ولا تصاحبه ولاتضحک فى وجهه ، ولا تصافحه ، ولا تعانقه ، وان مرض فلا تعده ، وان مات فلا تشیع جنازته .(1) 

امام رضا (علیه السلام ) فرمود:

از تزویج دختر خود به شارب الخمر اجتناب کن ، زیرا اگر چنین کنى ، مثل این است که براى زنا واسطه شده اى و هرگاه سخن گوید، او را تصدیق نکن و شهادت و گواهى او را قبول ننما و او را به هر چیزى از مال خود امین قرار نده و اگر امین گردانى از طرف خدا بر تو ضمانتى نیست و با او هم غذا و هم صحبت نباش و به روى او لبخند نزن و با او مصافحه و روبوسى و معانقه نکن و اگر مریض شد، به عیادتش نرو و اگر مرد، جنازه او از تشییع نکن .

ما بعث الله نبیا الا بتحریم الخمر.(2) 

خداوند هیچ پیغبرى را مبعوث نکرد، مگر اینکه به او دستور داد که شراب را حرام شده و ممنوع اعلام کند. قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ): ان الله تعالى حرم الخمر لما فیها من الفساد، وبطلان العقول فى الحقایق وذهاب الحیاء من الوجه ... وهو یورث مع ذلک الداء الدفین .(3) 

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: خداوند شراب را حرام کرده ، زیرا منشاء فساد اجتماعى است ، عقل را از درک حقایق باز مى دارد، حیا را از روى شرابخوار مى برد و در مواجهه با مردم شرم نمى کند. به علاوه باعث بیمارى نهانى در اعضاى داخلى بدن مى شود.

یکى از جراید طبى آمریکا ضمن بیان وراثت صفات زشت ، خصوصا زیانهاى اعتیاد به شرابخوارى ، تاریخ یک خانواده را چنین نقل مى کند:

در سال 1827 زنى که در آلودگى و انحراف شهرت کامل داشت ، در گذشت . در ظرف چند سال شماره فرزندان و نوادگان او به 800 نفر رسید که 700 نفر آنها در فواصل مختلف ، به علت ارتکاب جرم و اعمال خلاف به دادگاهها جلب شده و به کیفر رسیدند. از این 700 نفر، 47 نفر به مرگ محکوم گردیدند. از همین خانواده فاسد 127 روسپى به وجود آمد که خود فروشى مى کردند. 342 نفر، افراد تنبل و آواره بار آمدند که دقیقه اى از افراط در شرابخوارى کوتاهى نداشتند.

البته زیانهاى اعمال ننگین این افراد تنها متوجه مردم نبود، بلکه مبلغى نیز دولت را متضرر کردند، زیرا دولت در جریان بازداشت و محاکمات افراد این خانواده جمعا (900000) لیره صرف نموده بود.(4)

ب : گرفتاران به آفت جهل 

از شرایط اساسى توفیق در امر انتخاب همدم ، توجه داشتن به عقل اوست . همدم نادان ، مایه ناراحتى و ملالت خاطر است و ممکن است در مواقعى زیان و ضررهاى جبران ناپذیرى هم به بار آورد. اگر کسى به دام همسر نادانى بیفتد، باید یک عمر به عذاب و شکنجه روحى دچار شود. لذا زندگیش تباه خواهد شد، زیرا مدارا کردن با نادان هم چندان کار آسانى نیست ، بلکه از سخت ترین مراتب رنج است .

قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ): ((صدیق الجاهل فى تعب )).(5) 

امام رضا (علیه السلام ) فرموده است : ((کسى که در زندگى همنشین نادان دارد، همواره در زحمت و نادانى است )). البته نادانى و کوته فکرى مراتب و درجاتى دارد و هر قدر آدمى نادانتر باشد، خطر زندگى با او بیشتر است . نشانه هاى جاهل در روایات (6)

جاهل کسى است که :

1- با نداشتن علم و دانش مدعى دانابودن خویش است .

2- با هر کس همنشینى کند، به او ستم نماید.

3- نسبت به زیر دست گردن فرازى نماید.

4- بدون تفکر و تدبر سخن مى گوید.

5- اگر سخن گوید، در گفتار ادب و نزاکت را رعایت نمى کند.

6- اگر ساکت ماند، در حال غفلت است .

7- هرگاه فتنه اى به او روى آورد، به سوى آن مى رود و خود را به هلاکت مى افکند.

8- اگر فضیلتى ببیند، از آن روى بگرداند و در انجام آن سستى نشان مى دهد.

9- از گناهان گذشته اش نترسد و در آینده از ارتکاب معاصى دست برندارد.

10- در انجام کارهاى خیر سستى و اهمال ورزد و به هرچه از دستش رود (در مورد اغتنام از فرصتهاى نیک ) بى اعتنا باشد. 

11- فریب هواى نفس و آرزویش را مى خورد.

12- عمرش در طلب مال کوشد.

13- بنده شهوت است .

14- پیوسته بر آرزوهایش اعتماد کند و به کم کارى روى آورد.

15- هر چیزى را در غیر جاى خود گذارد (هر کارى را در غیر موقعش به جاى آورد).

16- همیشه در حال افراط (تندروى ) و یا تفریط (کندروى ) است .

17- بدون سعى و عمل ، خواستار درجات عالیه است .

18- از شناختن خویش عاجز است .

19- هرگاه خشمگین شود، سرو صدا کرده ، به قیل و قال پردازد.

20- فریفته گفتار چاپلوس (که زشت را براى او زیبا و نصحیت را براى او ناخوشایند دارد) مى شود.

21- بدون تعجب و شگفتى مى خندد.

22- علمش با کردارش منافات دارد.

23- آنچه خود به جا مى آورد، بر مردم زشت مى شمارد.

24- زبان او کلید مرگش است .

25- نعمت در دست او، مانند بستانى زباله دان است .

26- با آنکه ناپایدارى و بى وفایى دنیا را مى بیند، باز به آن دل مى بندد و تکیه مى کند.

27- با یک سنگ دوبار مى لغزند و از یک سوراخ دوبار گزیده مى شود.

28- از آنچه دانا به آن انس دارد، گریزان است .

29- همچون صخره اى است که آبش جارى نشود. درختى است که چوبش ‍ سبز نمى گردد.

30- زمینى است که گیاهش بیرون نمى آید.

31- هر چه نعمت و دارایى به او روى آورد، زشتى و ناسپاسى او بیشتر مى شود.

32- تقصیر و کوتاهى خود را نمى شناسد و از افراد خیرخواه هم پند نمى پذیرد.

33- به هر چیزى که محال است ، تمایل دارد.

34- از هر که از او عذر خواهى کند، چشم پوشى نکند.

35- پا را از گلیم و حد و مرز خود بیشتر دراز مى کند.

36- در احسان و نیکى کردن به دیگران بخل مى کند.

37- پیوسته در امورى که براى وى سودمند نیست ، به جستجو و کاوش ‍ مى پردازد.

38- بدون حساب دوستان خود را عوض مى کند.

39- بدون اظهار دلیل و اعلام حجت با دیگران قطع رابطه مى کند.

40- دوست را از دشمن باز نمى شناسد.

41- با هر کس (بدون آزمایش او) اظهار دوستى و اعتماد مى نماید.

42- در موارد بیجا بخشش مى کند.

43- در نگهدارى اسرار خویش ناتوان است .

44- وجود او براى یک انسان عاقل ، به منزله یک بیمارى مزاحم و رنج آور است .

45- دوست خود را فریب مى دهد، میل او را به کارهاى ناپسند تحریک مى کند و سرانجام آلوده اش مى سازد.

10 - جمال و زیبایى

حدثنا دارم بن قبیصة قال : ((حدثنا على بن موسى الرضا عن ابیه عن ابائه عن على بن ابیطالب (علیه السلام ) قال : قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) اطلبوا الخیر عند حسان الوجوه ، فان فعالهم احرى ان تکون حسنا.(7)

((دارم بن قبیصه )) از حضرت رضا (علیه السلام ) از پدرانش از حضرت على (علیه السلام ) روایت کرده که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: از زیبارویان همواره طلب خیر کنید، زیرا زیبایى صورت نشانه آن است که افعال آنها هم نیکو باشد. پر طاووس در اوراق مصاحف دیدم 

گفتم این منزلت از قدر تو مى بینم بیش 

گفت : خاموش که هر کس که جمالى دارد 

هر کجا پاى نهد، دست نیارندش پیش عن ابى الحسن الرضا (علیه السلام ): ((من سعادة الرجل ان یکشف الثوب عن امراءة بیضاء.(8) 

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: از (نشانه هاى ) خوشبختى مرد (شوهر) این است که همسرى سفید رخ داشته باشد و در مقام خلوت ، لباس را از تن همسر سفید روى ، (مطلوب ) در آورد.

تردیدى نیست در فرمایش امام هشتم (علیه السلام )، جمال و زیبایى به عنوان یک امتیاز، نه یک اصل زیربنایى (در امر ازدواج ) شناخته شده است ، و هر که در مرحله گزینش همسر، معیار انتخابش در محدوده همین عامل خلاصه گردد و صرفا به عنوان ملاک اصلى به آن بنگرد و ارزشهایى اصیل همچون کفویت ، اصالت خانوادگى ، ایمان ، اخلاق همسر منتخب را از یاد ببرد یا آنها را در درجه دوم اهمیت قرار دهد (به عنوان فرع به اینگونه امور بنگرد) دیر یا زود پشیمان مى شود و همین زیبایى گرفتاریهاى فراوانى را براى او به بار خواهد آورد. خوشبختانه پیشوایان گرامى دین مقدس اسلام ، خطر چنین موضوعى را به پیروان خود اعلام داشته و همواره به آنان توصیه نموده اند (در مساءله انتخاب همسر) با مشاهده صورت زیبا و اندام موزون و حرکات دلنشین کسى مسحور و دلباخته او نشوند، بلکه متوجه جهات ایمانى و اخلاقى او باشند تا پیوندشان مستمر و بادوام بماند.(9)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- بحارالانوار، جلد 79، ص 142 و میزان الحکمة ، جلد 4. ص 281. 

2- بحارالانوار، جلد 76، ص 135. 

3- مستدرک الوسائل ، جلد 3، ص 137. 

4- مجله کانون سردفتران ، سال 15، شماره 4 - 3. 

5- بحارالانوار، جلد 78، ص 352 

6-منابع : بحارالانوار، جلد 1، ص 129، تحف العقول ، غررالحکم . 

7- مسند الامام الرضا (علیه السلام )، جلد 1، ص 287. 

8- وسائل الشیعه ، جلد 14، ص 36، حدیث 1 - فروع کافى ، جلد 5، ص 335. 

9- الف : قام رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) خطیبا فقال : ایها الناس ، ایاکم و خضراء الدمن ، قیل یا رسول الله ! وما خضراء الدمن ؟ قال : المراءة الحسناء فى منبت السوء. (کافى ، جلد 5، ص 332)

روزى رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) برپا خاست و به مردم فرمود: بپرهیزید از گیاه سبزو خرمى که در سرگین (کنار منجلاب ) پرورش یافت است . سؤ ال شد: اى رسول خدا، مقصود از این سخن چیست ؟ فرمود: مرا زن زیبایى است که در خانواده بد و محیط فاسد پرورش یافته است .

ب : من تزوج امراءة لجمالها جعل الله جمالها وبالا علیه . (وسائل الشیعه ، جلد 14، ص 32)

هر کس زنى را صرفا به جهت زیبایى او انتخاب کند، همان زیبایى زن و بال و گرفتارى براى مرد خواهد شد.

ج : من تزوج امراءة لا یتزوجها الا لجمالها لم یرفیها ما یحب ، ومن تزوجها لمالها لا یتزوجها الا له وکله الله الیه ، فعلیکم بذات الدین . (وسائل الشیعه ، جلد 14، ص 31)

هر کس زنى را صرفا براى جمالش انتخاب کند، از او بهره اى نبیند و کسى که زنى را براى مالش برگزیند، خداوند وى را به آن ثروت واگذار کند. پس بر شما لازم است در انتخاب همسر متوجه جهات دینى او باشید.

ایمان

اذا خطب الیک رجل رضیت دینه وخلقه فزوجه ، ولا یمنعک فقره وفاقته ، قال الله تعالى ((وان یتفرقا یغن الله کلا من سعته )) وقال : ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله .(1)

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: هرگاه خواستگارى آمد که دین و اخلاقش را مى پسندى ، اجابت کن و از تنگدستى او نهراس ، خداوند متعال فرموده : ((اگر (زن و شوهر) از هم جدا شوند، خدا هر کدام را از کرم خود بى نیاز مى کند))(2) و نیز فرموده : ((اگر (مردان مجرد ازدواج کنند) و فقیر باشند، خدا) از فضل خود بى نیازشان کند)).(3)

خداوند کریم و عالم به احوال بندگان است (منظور از ذکر این دو آیه این است که روزى زن و مرد با خداست ).


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- بحارالانوار، جلد 103، ص 372. 

2- سوره نساء / آیه 130. 

3- سوره نور / آیه 32.

بررسى همه جانبه از طریق مشورت با افراد مجرب و کار آزموده

مشورت از ماده ((شور)) به معناى برداشتن ، بیرون آوردن عسل از کندوى زنبور عسل مى باشد، و نیز به معناى ریاضت دادن ، آزمودن ، فربه و نیکو شدن (اسب یا شتر) به کار رفته است . مشورت به معناى به دست آوردن نظر و راى است از راه مراجعه برخى به برخى دیگر.(1) 

گویا شخص با مشورت و ارتباط نظر، عسلهاى شیرین اندیشه ها را از کندوى اذهان و درون عقلها بیرون آورده ، در جهت شفابخشى و سعادت خود و دیگران از آن استفاده مى کند.

اصولا هیچ پشتیبان و تکیه گاهى همچون مشورت نیست . زیرا مشورت عین هدایت است . معمولا افرادى که کارهاى خود را با مشورت انجام مى دهند، کمتر گرفتار لغزش مى شوند زیرا (بهره جستن از) عقلها و تجارب و دیدگاههاى دیگران ، آنها را پخته و کم عیب مى گرداند و از لغزش هاى فاحش مصون مى دارد. به عکس کسانى که گرفتار استبداد راى هستند و خود را از راهنمایى دیگران بى نیاز مى دانند، هرچند از نظر فکرى نیرومند باشند، غالبا گرفتار لغزش و اشتباه خواهند شد. الامام الرضا (علیه السلام ) لما ذکر عنده ابوه - کان عقله لا توازى به العقول وربما شاور الاسود من سودانه ، فقیل له : تشاور مثل هذا؟ فقال : ان الله تبارک وتعالى ربما فتح على لسانه .(2) 

حسن بن جهم گوید: جمعى در خدمت امام رضا (علیه السلام ) بودیم . ایشان یادى از پدر بزرگوارش نمود و فرمود با اینکه عقل او بر تمام مردم مزیت داشت و هیچ عقل با او برابرى نمى کرد، با این وصف در بسیارى از اوقات با یکى از غلامان سیاه پوست خود مشورت مى کرد.

به آن حضرت گفته شد: آیا با چنین کسى مشورت مى کنى ؟!

در پاسخ فرمود: چه بسا خداى تبارک و تعالى مشکل را به زبان چنین شخصى برطرف کند. بسیارى اوقات درباره مزرعه یا باغ آن حضرت را راهنمایى مى کردند و آن حضرت به آن عمل مى نمود.

عن على بن موسى الرضا (علیه السلام ): عن ابیه عن ابائه عن رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ):

قال : ما من قوم کانت لهم مشورة فحضر معهم من اسمه محمد و(او حامد او محمود او) احمد فادخلوه فى مشورتهم الا خیرلهم .(3) 

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرموده است :

هر گروهى که امورات خود را با مشورت اصلاح کنند و بین آن گروه نام ((محمد))، ((حامد)) و ((محمود))، ((احمد)) باشد، در صورتى که گروه مشورت کننده به احترام این نام راى و نظر آنها را در تصمیم گیرى خود وارد نماید، سرانجام کارشان به خیر و موفقیت منتهى خواهد شد.

عن معمربن خلاد، قال : هلک مولى لابى الحسن الرضا (علیه السلام ) یقال له سعد، فقال : ((اشر على برجل له فضل وامانة )) فقلت : انا اشیر علیک ؟! فقال : شبه المغضب : ان رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) کان یستشیر اصحابه ثم یعزم على ما یرید.(4) 

((معمربن خلاد)) گوید: یکى از غلامان امام رضا (علیه السلام ) به نام ((سهر)) وفات یافت . امام (علیه السلام ) به معمر فرمود: شخص بافضیلت و امانتدارى را به من معرفى کن .

((معمر)) گوید: در پاسخ گفتم : من کسى را به شما معرفى کنم ؟!

حضرت با حالت شبیه شخصى غضبناک فرمود: پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) با یارانش مشورت مى کرد و بعد درباره آنچه که مى خواست ، تصمیم مى گرفت .

با چه کسى مشورت کنیم ؟

عن ابى الحسن الرضا (علیه السلام ) عن ابائه عن على (علیهم السلام ) قال : قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) یا على لا تشاورن جبانا فانه یضیق علیک المخرج ولا تشاورن بخیلا فانه یقصر بک عن غایتک ولاتشاورن حریصا فانه یزین لک شرها (شرهما) واعلم ان الجبن والبخل والحرص غریزة یجمعها سوء الظن .(5) 

((امام هشتم (علیه السلام ) از پدارنش و ایشان از حضرت على (علیه السلام ) روایت کرده اند: که رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) خطاب به حضرت على (علیه السلام ) فرمود: با فرد ترسو مشورت نکن ، زیرا راه گشایش و آسانى امور را برایت تنگ مى کند و بدین وسیله تو را از انجام کارهاى مهم باز مى دارد، با فرد بخیل مشورت نکن ، زیرا تو را از هدفت (که کمک به دیگران است ) باز مى دارد. با فرد حریص مشورت نکن ، زیرا او براى جمع آورى ثروت یا کسب مقام ، ستمگرى را در نظرت جلوه مى دهد. بدان که ترس و بخل و حرص نهادهایى هستند که ریشه آنها بدبینى به خداوند است .

ثمرات مشورت

1 - بهتر شناختن منافع و مصالح و راه تامین آنها و در نتیجه سرعت در حل مشکلات .

2 - رشد اندیشه و قدرت تدبیر. 3 - پى بردن به نقص و نارسایى فکر شخصى (تواضع در فکر) و مصونیت از غرور و استبداد.

4 - شناسایى افراد شایسته و خوش فکر و با ابتکار از غیرش .

5 - شخصیت دادن به افراد و به دنبال آن رشد شخصیت اجتماعى .

6 - ایجاد هماهنگى و وحدت در مقام اندیشه و عمل و جلوگیرى از اختلافات نظرى و عملى .

7 - مقبولیت بیشتر راءیى که مورد مشورت قرار گرفته و از کانال شور گذشته و جلوگیرى از بدگمانى نسبت به تحمیل راءى و استبداد مسئولین .

8 - زنده نمودن حس همکارى و همیارى ، چرا که افراد مورد مشورت احساس مى کنند که در تعیین خط مشى زندگى اجتماعى سهیم هستند و مى بایست در تشخیص راه بهتر و اجراى تصمیمات ، کوشا باشند.

9 - مصونیت بیشتر از خطا و معذور بودن در صورت انجامیدن به خطا و همچنین مصون ماندن از حسد دیگران در صورت پیروز شدن در کار، آن طور که از برخى روایات نیز استفاده مى شود.(6) 

قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ):

من طلب الامر من وجهه لم یزل ، فان زل لم تخذله الحیلة .(7) 

امام رضا (علیه السلام ) فرمود:

هر کس کارى را از راه آن طلب کند، پایش نمى لغزد، اگر بلغزد چاره آن او را خوار نگرداند.

قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ): قال على (علیه السلام ):

التدبیر قبل العمل یومنک من الندم . (8)

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: حضرت على (علیه السلام ) فرمود:

((قبل از اینکه کارى را شروع کنى ، در اطراف آن نیک تاءمل کن تا شما را از پشیمانى نگهدارى کند)).

در سر کارى که درآیى نخست 

رخنه بیرون شدنش کن درست تا نکنى جاى قدم استوار 

پاى منه در طلب هیچ کار ((نظامى ))


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- اقرب الموارد، قاموس ، مفردات راغب ، لغتنامه دهخدا. 

2- وسائل الشیعه ، جلد 2، ص 208 - محاسن برقى ، ص 602. 

3- عیون اخبار الرضا، جلد 2، ص 29 - تفسیر قرطبى ، جلد 3، ص 1493 - بحارالانوار، جلد 75، ص 91 و 98 و 254. 

4-محاسن برقى ، ص 601. 

5-بحارالانوار، جلد 75، ص 99 - وسائل الشیعه ، جلد 8، ص 429 - من لایحضره الفقیه ، جلد 4، ص 409 - علل الشرایع ، جلد 2، ص 246 - خصال ، جلد 1، ص 102. 

6-مسئله شورى ، ص 17. 

7- بحارالانوار، جلد 78، ص 356. 

8- مسند الامام الرضا، جلد 1، ص 293.

آشنایى کافى به فلسفه و هدف ازدواج

هدف تشکیل خانواده ، صرفا بقاى نسل نیست ، بکله به دست آوردن آرامش و آسایش واقعى است و آدمى بدون ازدواج ، به چنین امرى دست نخواهد یافت ، زیرا زن و مرد مکمل یکدیگر و سبب شکوفایى استعدادهاى خفته خود هستند. هر که به این سنت الهى پشت پا زند، وجودى خام و ناقص دارد. کمبودها و نواقصى که به خاطر ترک ازدواج براى آدمى پیش مى آید، قابل انکار نیست .

زن و مردى که با هم ازدواج مى کنند، باید قصدشان از ازدواج انجام سنت الهى و پاسخ دادن صحیح به خواسته هاى مشروع طبیعى خود باشد، نه معامله و پاره اى اغراض دیگر، این کارى است که در عین حظ نفسانى ، انجام سنت الهى است و عبادت شمرده مى شود. هر نوع فکر و خیال که در دماغ طرفین باشد، در تکوین شخصیت و روحیه آنها مؤ ثر و بالنتیجه در خوشبختى یا بدبختى آنها نقش دارد.

قرآن مى فرماید:

ومن ایاته ان خلق لکم انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها، وجعل بینکم مودة ورحمة .(1) 

((از جمله آیات الهى این است که خداوند براى شما از جنس خودتان جفت و همسر آفریده تا به هیجانهاى طبیعى خود تسکین بخشید، به علاوه در نهادتان زمینه دوستى و علاقه را فراهم آورد تا پیوند مشترک شما تواءم با داد و ستد محبت باشد)).

در این آیه ، ازدواج عامل آرامش بخش براى التهابهاى پرشور و هیجانهاى طبیعى و نیز وسیله موثرى براى تلاشها و جنب و جوشهاى سازنده معرفى شده است .

مرحوم ((علامه طباطبایى )) در توضیح جمله ((لتسکنوا الیها))(2) فرموده است :

((هر یک از زن و مرد، به گونه اى داراى دستگاه تناسلى هستند که کار هر کدام با پیوستن به دیگرى ، کامل مى گردد و از آمیزش این دو به هم ، تکثیر نسل و بقاى نوع تحقق مى یابد. از این رو هر یک از زن و مرد، به تنهایى موجود ناقصى هستند که به دیگرى نیاز داشته و از ترکیب هر دو با هم ، وجود کاملى پیدا مى شود که شایستگى زاد و ولد دارد، نیز به خاطر همین کمبود و نیاز است که هر کدام از زن و مرد، با جوش و خروشى خاص ، به تحرک آمده و به جستجوى دیگرى بر مى خیزد تا هنگامى که او را در آغوش ‍ کشد و آرام گیرد، زیرا هر موجود ناقصى ، جویاى کمال و هر نیازمندى در تکاپوى چیزى است که خلاء و کمبودش را پر کند و این است تمایلى جنسى و همسر خواهى که در نهاد همه زنان و مردان ، به ودیعت نهفته شده است )).(3) ((زناشویى در ردیف نظمهایى قرار دارد که آفریدگار جهان اساس آن را بنا نهاده است . هیچ امرى در زندگى نمى تواند به اندازه ازدواج ، بهروزى یا تیره بختى به بار بیاورد و در جهان براى هیچ چیز دیگرى به اندازه ازدواج لازم نیست که انسان روح و قلب خود را آماده سازد)).(4) 

((کسى که امور جنسى را کثیف و آلوده تلقى مى کند، او را نیروى کافى براى فهم ارزش مسائل نیست . ما هنوز بدان مرحله از دانش و علم نرسیده ایم که کمال جنسى خودبخود بتواند، دوش به دوش علم پیشرفت کند، اما دانش ‍ ما بدان پایه رسیده که بگوییم هرکجا ارتباط جنسى کامل نیست ، امکان کمال اخلاقى و کمال صفات انسانى هم موجود نمى باشد)).(5) ((جان ، بى . گایزل )) گوید:

((مرد یا زنى از تشکیل خانواده بگریزد، از گرما و شادیهاى آشیانه محروم و پیوسته با غم تنهایى انیس خواهد بود)).(6) ((تجربه هاى خیلى قطعى نشان داده است که افراد پاک مجرد که براى اینکه بیشتر به اصلاح نفس خودشان برسند، به این عنوان و به این بهانه ازدواج نکرده اند و یک عمر مجاهده نفس کرده اند، اولا اغلبشان در آخر عمر پشیمان شده اند و به دیگران گفته اند ما این کار را کردیم ، شما نکنید، و ثانیا با این که واقعا ((ملا)) بودند، در فقه و اصول مجتهد بودند، حکیم و فیلسوف بودند، عارف بودند، تا آخر عمر و مثلا در هشتاد سالگى باز یک روحیه بچگى و جوانى و یک خامى در اینها وجود داشته است . مثلا یک حالت سبکى خاصى که گاهى یک جوان دارد، مى بینى همان حالت در این آدم هشتاد ساله است ، و این نشان مى دهد یک پختگى هست که این پختگى جز در پرتوى ازدواج و تشکیل خانواده نمى شود، در مدرسه پیدا نمى شود، در جهاد با نفس پیدا نمى شود، با نماز شب پیدا نمى شود، با ارادت به نیکان هم پیدا نمى شود. این را فقط از همین جا باید به دست آورد و لهذا هیچوقت نمى شود که یک کشیش ، یک کاردینال به صورت یک انسان کامل دربیاید، اگر واقعا در کاردینالى خودش صادق باشد)).(7) 

الامام الرضا (علیه السلام ): ان امراءة ساءلت ابا جعفر (علیه السلام ) فقالت : اصلحک الله انى متبتلة فقال لها: وما التبتل عندک ؟ قالت : لا ارید التزویج ابدا قال : ولم ؟ قال : التمس فى ذلک الفضل ، فقال : انصر فى ! فلو کان فى ذلک فضل لکانت فاطمة (علیه السلام ) احق به منک ، انه لیس احد یسبقها الى الفضل .(8) 

حضرت امام رضا (علیه السلام ) فرمود: ((زنى در مقام سؤ ال به امام باقر (علیه السلام ) عرض کرد: من ((متبتله )) (یعنى وارسته و رها شده از کامجویى هاى دنیا مى باشم ) حضرت فرمود: مقصود از ((تبتل )) چیست ؟ پاسخ داد: تصمیم دارم هرگز ازدواج نکنم . امام فرمود: براى چه ؟ گفت : براى رسیدن به مقام عالى فضیلت و کمال . حضرت فرمود: از این تصمیم منصرف شو. اگر ترک ازدواج ، ارزش معنوى در بر مى داشت ، حضرت زهرا (علیها السلام ) به درک این فضیلت از تو شایسته تر بود، چنین نیست که احدى در تحصیل ارزشها معنوى بر وى پیشى بگیرد.

اسلام از نظر ریشه میل ، حق فرد را در احساس شهوات به رسمیت مى شناسد. بنابراین در آغاز کار، به واپس زدن و سرکوبى پناهنده نمى شود، بلکه وسیله اسلام براى محدود کردن انگیزه شهوى ، یک عمل روانى دیگرى است که گاهى در پاره اى از مصادیق ، با عمل واپس زدن مشترک است ولى از نظر واقعیت و روش کار و هدف ، با سرکوبى و واپس زدن فاصله بسیارى دارد. اسلام همیشه از قدرت ((بازدارى )) و ((کنترل )) براى محدود کردن امواج شهوت استفاده مى کند تا آن را در حدى متوقف کند که از ایجاد ضرر براى فرد در زندگى فردى ، در عین حال از تولید زیان در زندگى اجتماعى او جلوگیرى کند.

فرق اساسى و بزرگ ((واپس زدن )) و ((بازدارى و کنترل )) این است که ((واپس زدن )) یک فعالیت ناگاه و مضر و خطرناک است ولى ((بازدارى )) یک عمل آگاهانه است که محل آن ضمیر آشکار آدمى است و یا لااقل همیشه تحت تصرف قدرت ضمیر آشکار است .

((بازدارى )) هرگز متوجه ریشه اصلى میل و شهوت نمى شود و مانند ((واپس زدگى )) آنرا قبل از آنکه وارد ضمیر آشکار شود، از تجلى احساسات در میدان ضمیر آشکار جلوگیرى نمى کند.

((واپس زدن )) میل فعالیت حیاتى را از مجراى طبیعى آن باز مى دارد و نیروى اضافى را که براى تحقق بخشیدن هدفهاى اصیل زندگى مطلوب است ، ضایع و فاسد مى کند، در صورتى که اسلام براى تحقق بخشیدن این هدفها مى کوشد و بر این کار اصرار مى ورزد.

عمل ((بازدارى و کنترل )) وقتى شروع مى شود که میل شهوى از تاریکى هاى وجدان پنهان ، وارد میدان روشن وجدان آشکار مى شود. بنابراین وظیفه و هدف اساسى این عمل ، این است که مجارى آنرا تنظیم و پاک کند و بر مقدارى که باید آزاد شود و لحظاتى که مناسب براى خلاصى از آن است ، نظارت کند و آنرا طورى تنظیم نماید که میان تمایلات گوناگون فرد، به عنوان یک شخصیت مستقل و به عنوان یک عضو جامعه ، توازن و هماهنگى ایجاد شود و از زیاده رویهاى مضر جلوگیرى شود و آزادى او را تا سرحد آزار به دیگران پیش نبرد تا در نتیجه مصالح عمومى که نتیجه آن به خود مى رسد، محفوظ بماند. این ((بازدارى )) آگاهانه منظم و مسلط، نگهبان بیدارى است که روح را به محاسبه مى کشاند و او را متوجه راه صلاح و یا به تعبیر قرآن ، متوجه راه حق و ((صراط مستقیم )) مى گرداند.(9)

الامام الرضا (علیه السلام ): لولم تکن فى المناکحة والمصاهرة آیه محکمة ولا سنة متبعة ، لکان فیما جعل الله فیها من برالقریب وتاءلف البعید، ما رغب فیه العاقل اللبیب وسارع الیه الموفق المصیب .(10)

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: اگر درباره ازدواج و دامادى دستورى از خدا و پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) هم صادر نشده بود، همان فواید اجتماعى که خدا در آن نهاده ، از قبیل نیکى با خویشان و پیوند با بیگانگان کافى بود که خردمند صاحبدل را بدان ترغیب کند و عاقل درست اندیش به آن بشتابد.

نظریه فقهاى بزرگ شیعى در مورد ((احکام ازدواج ))

ازدواج به خودى خود، امرى مستحب است و اسلام آنرا از احکام ضرورى آیین خود مى داند. البته در صورتى که به ((قصد قربت )) انجام گیرد، داراى ثواب هم خواهد بود.(11)

نکاح کردن مستحب است ، براى کسى که به آن تمایل داشته باشد، اعم از مرد یا زن .(12)

نکاح ، امرى است مستحب موکد و نیازى به توضیح ندارد، زیرا فضیلت آن محقق است . شخصى که داراى همسر باشد، نیمى از دین خود را حفظ کرده است و آن از بزرگترین فوایدى است که پس از نعمت اسلام (مسلمان بودن ) عاید شخص مى گردد.(13)

نکاح کردن فى حدذاته (به خودى خود) امرى است مستحب و استحباب آن از طریق استناد به برخى از آیات قرآن ، سنت متواتره و اجماع علما ثابت مى باشد.(14)



ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- سوره روم / آیه 21. 

2- ((لتسکنوا)): از ریشه ((سکن )) است . راغب اصفهانى مى نویسد: سکون عبارت است از ثبوت و قراردادن چیزى بعد از تحرک و هیجانهایش . چاقو را نیز از این لحاظ در زبان عرب ((سکین )) نامند که به حرکاتت و التهابهاى حیوان پایان مى بخشد. (مفردات راغب ، ص 236) صاحب مصباح المنیر مى نویسد: چاقو را از این جهت ((سکین )) گویند که به وسیله ذبح ، تحرک و ناآرامى هاى حیوان را به ثبوت و سکون مى برد و خانه را از این رو مسکن گویند که محل آسودگى خانواده و جایگاه مطمئن اموال و اشیاء است . (مصباح المنیر، ص ‍ 384) 

3- تفسیر المیزان ، ذیل آیه 21، سوره روم . 

4-ما و فرزندان ، (ریموندبیچ )، ص 84. 

5- عقل کامل ، ص 60. 

6-همسرى ، ص 143. 

7- تعلیم و تربیت در اسلام ، ((علامه شهید مطهرى ))، ص 398. 

8- بحار الانوار، ج 103، ص 219. 

9-بشریت بر سر دوراهى : ((محمد قطب ))، ص 225 و 226. 

10- میزان الحکمة ، (الزواج ) مکارم الاخلاق ، جلد 1، ص 449. 

11- شرایع الاسلام ((محقق ))، ص 170. 

12- لمعه ((شهید اول )) 

13- عروه الوثقى ، ((سید محمد کاظم یزدى ))، ص 622. 

14- خلاف ((شیخ طوسى ))، جلد 2، ص 203.

شناخت زمان ازدواج (شکوفایى خواهشهاى طبیعى ((فرا رسیدن بلوغ جسمى )))

نیاز به همسر، انگیزه اى است که به امر خدا در وجود بشر نهاده شده تا او را وادار کند که بر طبق قانون کلى جهان رفتار کند و بدین وسیله جریان خلقت برقرار باشد.

از مهمترین مسائل حیاتى براى هر فرد در زندگى ، مساءله ازدواج و تشکیل خانواده است که در واقع مى توان آن را ((پل زندگى )) نامید. هیچ چیز در زندگى نمى تواند به اندازه ازدواج بهروزى یا تیره بختى به بار آورد. یک ازدواج شایسته ضامن یک زندگى پرآرامش در بحرانى ترین شرایط سنى است و مى تواند بنیان سعادت و خوشبختى را براى مرد و زن تا پایان عمر فراهم آورد، و یک ازدواج نامتناسب ممکن است یک عمر مرد و زن را به نگرانى و ناراحتى گرفتار کند و منشاء بدبختى و ناکامى آنها در زندگى شود.

قرآن کریم ازدواج را از نعمتهاى بزرگ و پرارج الهى برشمرده و آن را در ردیف امورى معرفى فرموده که آرامش و سکون واقعى را براى انسان به همراه مى آورد.(1) 

پدران و مادران نسبت به پسران و دختران خود وظیفه دارند که زمینه ساز و راهنماى سازنده اى در مورد گزینش همسر و ((تشکیل خانواده )) براى آنها باشند، زیرا اسلام این موضوع را در مرحله نخست به عهده والدین گذاشته است . خوددارى از اداى این وظیفه سنگین عواقب وخیمى را به همراه دارد.

((هرگاه والدین از این مسؤ ولیت مهم شانه خالى کنند، در صورتى که براى فرزند لغزش و انحرافى پیش آید، گناه آن براى پدر و فرزند، هر دو نوشته مى شود و هر دو در پیشگاه الهى مورد مؤ اخذه قرار خواهند گرفت )).(2) 

((ویل دورانت ))(3) مى نویسد: سرتاسر دوره بلوغ همه شگفتى است . هم سن عقل است و هم سن عواطف گنجینه هاى دل و دماغ هر دم ، سیلى از اندیشه و طوفانى از عشق به هر سو مى پراکند؛ هیچ وقت جهان این همه بیگانه و این همه زیبا به نظر نمى رسد، هیچگاه به این نحو دور از دسترس و با این همه قابل تصرف دیده نمى شود، سنهاى بعدى به حسرت به آن نگاه مى کنند، سن بلوغ بهار قدرتها و فصل بذرافشان خرمنها است . همه عواطف و احساسات پاک غذاى خود را از این سن مى گیرند و مى توان آنرا ((رنسانس زندگى )) نامید، پس این نیروى شگرف چیست که جوان را با ترس و لرز به جلو مى راند و دختر را وادار مى کند که از دیده براند و از دل بجوید؟ آن راز نهانى چیست که در نهانخانه بدن زیباترین گل زندگى انسان یعنى عشق مردى را به زنى مى آفریند؟ سلولهاى مایه اى بدن ، با نشاط تمام در حرکت و شکفتگى مى آیند، گویى مى خواهند براى حفظ این ثروت جدید، بر هر کوششى فایق آیند، همچنان که اصل زیست شناسى عشق انتخاب طبیعى و رشد غریزه آمیزش است . اصل فیزیولوژیکى آن در فرد، تجمع ماده تولیدى است .(4)



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- قرآن چند چیز را مایه آرامش و سکون مى داند:

الف - یاد خدا (سوره رعد / آیه 28)

ب - وجود همسرى که پاسخگوى نیازهاى مشروع آدمى است . (سوره روم / آیه 21)

ج - وجود خانه که محل استراحت و جایگاه امن و پناه مردم است . (سوره نحل / آیه 80)

د - وجود پرارزش شب که خستگى روزانه زندگى را بر طرف مى کند. (سوره یونس / آیه 67) 

2- تفسیر مجمع البیان ، جلد 7، ص 140. 

3- durant Will 

4-همسرى ، ص 145، به نقل از ((لذات فلسفه )).

برخورداری از سلامت عقل

نقش عقل در رساندن آدمى به حیات طیبه

ارزنده ترین نعمتى که خداوند به انسان مرحمت فرمود، نعمت عقل است .(1) این نعمت ، اساس شخصیت و منشاء اصلى افتخارات آدمى شمرده مى شود. به وسیله این گوهر گرانبهاست که آدمى راه را از بیراهه و صلاح را از فساد تشخیص مى دهد و در پرتو فروغ و روشنایى آن خود را از تاریکیها و پرتگاههاى زندگى نجات مى دهد. کسانى که از این سرمایه برخوردارند، حق هر نعمتى را به طور شایسته ادا مى سازد و مى دانند که نقش و موقعیت آنها در صحنه حیات چیست اما بیچارگانى که از این سرمایه محرومند، اصولا حیات و زندگى انسانى ندارند زیرا دست به گریبان جهلند و از این حقیقت غافل مانده و پشت پرده غرور و نخوت فقط خود را مى بینند و بس .

این گروه را جز با مردگان نمى توان سنجید.

عن الحسن بن الجهم : قال : سمعت الرضا (علیه السلام ): صدیق کل امرى ء عقله و عدوه جهله .(2) 

حسن بن جهم مى گوید: از امام رضا (علیه السلام ) شنیدم که فرمود:

((دوست هر انسان عقل اوست و دشمن جهل و نادانى او)).

((صدیق )) به معناى دوستى است که هرگز در روابط خود خیانت نمى کند. از دیدگاه امام رضا (علیه السلام ) عقل سلیم دوستى است که در راهنمایى انسانها صادقانه عمل مى نماید و آن چراغى فراراه آدمى به سوى خیر و سعادت است .

((جهل )) در لغت متداول (در عرف مردم ) به معناى نادانى است و در کار مقابل علم و دانش ، قرارداد ولى این کلمه در روایات به معناى ((عدم شعور)) و ((عدم تعقل )) به کار رفته و در مقابل ((عقل )) آمده است .

عاقل کسى است که هر چیزى را به جاى خودش قرار دهد، به عکس جاهل که هر چیزى را در غیر جاى خود وضع مى کند.(3)


1- مسئله عقل ، از دیدگاه اندیشمندان یکى از مهمترین مسائل فلسفى و روانى شناخته شده است و درباره آن نظریات مختلفى ایراد داشته اند. از آن جمله که ((آیا عقل امرى مجرد و غیر مادى است )) یا ((چیزى جز ماده نیست )).

بسیارى از فلاسفه و حکما در گذشته به تجرد نفس و غیرمادى بودن آن عقیده داشتند. مرحوم حکیم صدرالدین شیرازى در کتاب ((اسفار)) باب 4، ص 6 یازده دلیل بر اثبات آن بیان نموده و در پایان بحث دلایل تجرد نفس اظهار داشته است :

((این یازده دلیل براهینى است اطمینان بخش که نفس آدمى مجرد از ماده و آثار ماده است .)) 

2- کافى ، جلد 1، ص 11. 

3- قیل لعلى (علیه السلام ) صف لنا العاقل ، فقال (علیه السلام ): هو الذى یضع الشى ء مواضعه . فقیل له ؛ فصف لنا الجاهل ، فقال (علیه السلام ) قد فعلت .

به امام على (علیه السلام ) گفته شد: عاقل را براى ما توصیف کن ؟ فرمود: عاقل کسى است که هر چیزى را در جاى خود قرار دهد، عرض ‍ شد: جاهل را توصیف فرما؟ فرمود: توصیف کردم ، (جاهل اشیاء را در جاى خود نمى گذارد.) (جلوه هاى حکمت ، ص 141)

اصول حیات طیبه در کلام امام رضا (علیه السلام )

1 - برخوردارى از سلامت عقل
2 - داشتن روح تعبد (بندگى خداوند)
3 - داشتن اسوه و الگوى تمام عیار هدایت (قبول ولایت )